روزهای من
روزهای من

روزهای من

شب یلدا

شب یلدا را می‌گویند از قدیم‌الایام رسم بر این بوده است که تمام خانواده دور هم جمع شوند و جشن گیرند هم طولانی‌ترین شب سال را و هم فرا رسیدن زمستان را! در همین راستا خوردن آجیلی فرد اعلا که هم باسلق داشته باشد هم برگه ی زردآلو و هم مویز از اوجب واجبات است صد البته که هندوانه ی قرمز رنگِ شیرینِ به شرط چاقو و نیز انار دانه درشت ِآبدارِ ساوه نیز پای ثابت این شب هستند! دیوان حافظ و آن فالهای جالب و آبرو برش نیز از ارکان مهم و حیاتی این شب محسوب می‌شوند: 

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود               وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
گــویند ســنگ لعل شـود در مقام صبر                آری شــود ولیـک به خـون جــگـر شود  

در این شب هرکه هر هنری دارد در طبق اخلاص گذارده و رو می‌کند برای اقوام و خویشان و گرم می‌کند سر همگان را. از قدیم‌الایام رسم بدین‌گونه بوده است که خیلی باید به همگان خوش بگذرد؛ البته همگان، به جز بزرگترِ نگونبختِ بیچاره که اگر نخواهد بزرگتر فامیل باشد نمی‌داند چه کسی را باید ببیند؛ چومکه همگان چترها را باز کرده و چون چتربازی ماهر فرود می‌آیند در منزل آن بزرگترِ بنده خدای بازنشسته ی طفلکی که باید هم شام بدهد هم شیرینی بخرد هم آجیل هم هندوانه هم انار و هم اینکه تازه باید سر میهمانان را نیز گرم کند یک جورهایی و هم اینکه تا پس فردای یلدا شب باید با آن پادردها، دست دردها و کمردردهای طاقت فرسا ریخت و پاشهای میهمانی را جمع و جور کند که البته تمام اینها تقصیر خودش است؛ می‌خواست در جوانی ازدواج نکند! حالا ازدواج کرد؛ می‌خواست بچه دار نشود؛ حالا بچه دار شد؛ می‌خواست روی خوش نداشته باشد؛ حالا آن را هم داشت؛ می‌خواست در خانه باز نباشد و هی لبخند ژوکوند تحویل میهمانان ندهد که آنها هم هی از یک مانده به این شب برایش نقشه نکشند و از تعداد میهمانان و چند و چون میهمانی یلدا شب نپرسند و نگذارندش در عمل انجام شده! والا!  

ولی حالا خالی از شوخی امیدوارم هر کجا که هستید و پیش هر کسی که هستید شب یلدای خوبی داشته باشید و به همگیتان خوش بگذرد زیاد... امیدوارم حتی اگر تنها هم هستی باز از تنهاییت لذت وافر ببری و شب دلچسبی داشته باشی، طولانی و لذتبخش؛ مخصوصا که امسال شب یلدا افتاده به 4 شنبه و خیلی‌هایتان 5 شنبه را تعطیلید پس با خیال راحت تا دیروقت بیدار باشید و فال بگیرید و بخوانید و بخندید و آجیل بخورید دو لپی! 

***یلداتون مبارک*** 

 

پ.ن۱. فلوشیب عزیز بینهایت ممنونم برای لطفتون... ببخشید که به زحمت افتادید... حتما توصیه‌هاتون رو انجام میدم... خیلی خیلی ممنونم. 

پ.ن۲. عکس بالا متعلق به شب یلدای پارسال و منزل مامان جانمان است 

نظرات 16 + ارسال نظر
طناز چهارشنبه 30 آذر 1390 ساعت 08:15 ق.ظ

یلدایت مبارک نازنین! ما منزل جاری جانمان دعوتیم امسال!

یلدای تو هم مبارک طناز جون جونم
ولی ما میریم خونه مامانم ایناامیداورم بهت خیلی خوش بگذره دوست جون

محمد رضا چهارشنبه 30 آذر 1390 ساعت 09:41 ق.ظ

سلام
شب یلدا همیشه برای من پر از خاطره های قشنگه
می دونی من که عاشق آجیل و تنقلاتم و از اینکه همیشه با مجوز پدر مرحوم آزادانه در جلوی چشمان بقیه که هیچ وقت از ناخنک زدن های من به انبار آذوقه ها در امان نبودن حسابی دلی از عزا در میآوردم
من عاشق برگه زرد آلو بودم پدر مرحوم همیشه از این چیزها آنقدر می خرید که سالیان سال هم می خوردی تموم نمیشد
یک بار که همه می خواستیم سریال بسیار نوستالوژیک سرزمین شمالی را ببینیم خواهر بزرگتر شکمو هوس خوردن برگه زردآلو کرد و مادر مهربان غافل از اینکه من محل انبارش پیدا کردم و روزانه همه بچه های کلاس مهمان من برگه خورون داریم
خلاصه من که خودمو به خواب زدم ولی بشگون های بسیار زجر آور مادر گرامی حتی با وساطت پدر مرحوم تمومی نداشت مجبور به اعترافی درد ناک شدم و برای مدتی من سرگردان و با دهان آب افتاده دنبال محل جدید آذوقه ها بودم و تازه هر روزم بچه های کلاس کلی راهنمایی می کردن که کجا را باید بگردم!!!!!!!!
راستش الان برگه زرد آلو که هیچ .. بهترین چیز های دنیا هم را هم بدهن بدون حضور پدر مهربانم برام هیچ رنگ و بویی نداره
امروز برای من حسرت شب یلدای هایی را می خورم که بایستی بیشتر بیدار می ماندم و از وجود پر برکت پدر نازنینم استفاده می کردم .. روحش شاد
امروز به همه شما توصیه می کنم طولانی ترین شب یلدا را در کنار بزرگترها به صبح برسونید کار و زندگی همیشه هست ولی لحظه های خوب بودن با عزیزان شاید برای همیشه نباشد
یلدا مبارک!!

عزیزم پس ماشاالله از کودکی در درآوردن ته آذوقه ید طولا داشتی و داری... من مطمئنم موش هم مثل تو اینجور سریع جای آذوقه ها رو پیدا نمی کنه
تو با چه جراتی تونستی برگه های ژیلی رو بخوری آخه؟:)))))))))))))) وای خدا مردم از خنده
خدا رحمت کنه پدر مرحومت رو... هرچند اونو از دست دادی ولی خدا مادرت رو برات سلامت نگه داره اونو بیشتر دریاب
عزیزم ظاهرا ما امروز شب یلدا رو قراره در اداره جشن بگیریم چون کل اداره باید گزارش عملکردشونو به ما بدهند و معلوم نیست هر واحد کی به ما گزارششو بده میخواهیم همه مون زنگ بزنیم به همسرانمون که اونا بیان اینجا و عجیب غریب ترین یلدای عمرمون رو و اداره جشن بگیریم

مموی عطربرنج چهارشنبه 30 آذر 1390 ساعت 11:35 ق.ظ http://attrr.com

به به! چه سفره خوش اب و رنگی...من ترمه خیلی دوست دارم...
شب یلدای تو هم مبارک...

منم عاشق ترمه ای هستم که مخلفاتی اینچنینی روش گسترده بشه... مری عزیز دلم... یلدای تو هم مبارک دوست جون

مینا-دفتر خاطرات چهارشنبه 30 آذر 1390 ساعت 11:47 ق.ظ

تا اونجا که یادمه بهار گلی چهارشنبه ها تا دیروقت سر کاره. ایشاله که این هفته چهارشنبه رو با موفقیت بپیچونه و بره پیش خانواده.
مبارک باشه بهار گلی خوش بگذره دوستم

مینا گلی داغ دلمو تازه کردیامروز که دیگه نوبره.. عوض اینکه زودتر دست از سر کچلمون بردارن، تبدیلش کردن برامون به وحشتناکترین چهارشنبه سال احتمالا تا 9-10 شب اداره ایم
مرسی عزیزم امیدوارم به تو هم خیلی خوش بگذره دوستم

نازلی چهارشنبه 30 آذر 1390 ساعت 11:47 ق.ظ http://darentezarmojeze.blogsky.com/

عزیزم مال تو هم مبارک باشه ما که امسال عزاداریم و یه مقدار همه چیز به هم ریخته . مراقب خودت باش.

اه چرا دوستم؟ کی مرحوم شده؟ الان باهات تماس میگیرم... ولی قبل از اون بهت تسلیت میگم عزیزم امیدوارم غم آخرتون باشه...
مرسی دوستم تو هم مراقب خودت باش

لیلین چهارشنبه 30 آذر 1390 ساعت 11:49 ق.ظ http://lilien.blogsky.com

سلام
وبلاگ خوبی دارین چه با صفا . یلداتون هم مبارک باشه .

لطف دارید ممنون.
یلدای شما هم مبارک

می می چهارشنبه 30 آذر 1390 ساعت 12:00 ب.ظ

یلدات مبارک عزیزم. امیدوارم بهتون خیلی خیلی خوش بگذره. به همسریت هم سلام برسون

مرسی می می جونم
یلدای تو هم مبارک عزیزم... شما هم امیدوارم شب خیلی خوبی رو پیش رو داشته باشید
بزرگیتو میرسونم عزیزم... تو هم به آقا پیام سلام برسون

آرام چهارشنبه 30 آذر 1390 ساعت 12:29 ب.ظ

بهاره جونم سلام.شب یلدا از بهترین شبهای سال واسه من محسوب می شه وهمیشه واسه آمدنش هیجان زده ام.نمی دونم چرا اما یه جورایی حس می کنم با آغاز فصل زمستون باید خودموخونه تکونی کنم.و یه تغییراتی تو زندگیم بدم. امیدوارم بهتون خوش بگذره .

سلام عزیزم
منم عاشق این شبم... همیشه فکر میکردم چقدر خوب که امشب طولانی ترین شب ساله و میتونم یه عالمه کاریو که در شبهای عادی وقت نمیکنم انجام بدم، انجام بدم... دوست داشتم و دارم که لحظه لحظه ی این شب رو برا خودم احتکار کنم و با خست هرچه تمامتر خرجشون کنم
مرسی عزیزم... امیدوارم به شما هم خیلی خیلی خیلی خوش بگذره و شب خاطر انگیزی رو طی کنید

زهرا چهارشنبه 30 آذر 1390 ساعت 12:38 ب.ظ http://sedayam-kon.mihanblog.com

سلام بهاره جون
یلدات مبارک خانمی
ایشالا که فال امشبت خوب خوب در میاد

به به زهرا خانم گل
کجایی تو بابا دختر؟
مرسی عزیزم یلدای تو هم مبارک... امیدوارم شب خیلی خوبی داشته باشی و خیلی بهت خوش بگذره

FAFA چهارشنبه 30 آذر 1390 ساعت 01:21 ب.ظ http://WWW.LONGLIVEAHMAD.BLOGFA.COM

یلدات خجسته بهاره ممنونم بخاطر تبریک تولد... خوشت باشه به قول یزدی ها یعنی بهت خوش بگذره

مرسی ف ف جون مهربونم... یلدای تو هم خجسته عزیز دلم... امیدوارم شب خوبی رو بگذرونی کنار عزیزانت دوست جون

مامان سمیر چهارشنبه 30 آذر 1390 ساعت 01:52 ب.ظ http://fasamir.blogfa.com

بهاره جون سلام .همه لحظه های پایانی پاییزت پر از خش خش آرزوهای قشنگ باشه .یلدات مبارک عزیزم .

سلام عزیزم
وای مرسی چه تعبیر قشنگی کردی یلدای تو هم مبارک مامان خانمی مهربون امیدوارم شب خیلی خوبی پیش رو داشته باشید

مهرداد پنج‌شنبه 1 دی 1390 ساعت 11:23 ق.ظ

سلام نمیدونم چرا شب یلدا برا من با شبهای دیگه فرقی نداره

سلام بهاره ی عزیز
امیدوارم که شب یلدای خوبی رو در منزل سپری کرده باشین نه تو اداره محل کارت
یادش به خیر قدیم ندیما خونه ی مادر بزرگ و غارت اموال عمومی و ... .
چقدر زود دیر میشه.

سلام بیستاب جان
خیلی ممنون خدا رو شکر اونقدرا هم که فکر میکردیم معطل نشدیم یعنی تا ۹ شب نکشید دیگه ۷ خونه مامانم اینها بودیم
کلا یادم قدیمها همه جوره بخیر... متاسفانه همینطوره که میگید.. انقدر یهو همه چی زود دیر میشه که آدم نفهمید کی گذشت اینهمه عمر

لیلین شنبه 3 دی 1390 ساعت 10:44 ق.ظ http://lilien.blogsky.com

الان دیدم شما منو لینک کردین ممنونم . البته منم شما رو لینک کرده بودم البته با اجازه.

خواهش میکنم دوست من...منم ممنونم بابت لینک

فانی دوشنبه 5 دی 1390 ساعت 10:32 ق.ظ

حتی طولانی ترین شب نیز با اولین تیغ درخشان نور به پایان می رسد حتی
اگر به بلندای یلدا باشد ...


این وبلاگتم اجازه هست لینک کنم ؟

دقیقا همینطوره که میگی
خواهش میکنم فانی جانم... باعث افتخارمه عزیزم

مامی سه‌شنبه 6 دی 1390 ساعت 09:44 ق.ظ

سلام ما هم همکار مامان جان هستیم ولی همیشه اداره مان شلوغ است و وقت سر خواروندن نداریم و بچه هامون هم مهدکودک ندارن ... شاید مامانتون قسمت مالیاتی نیستن ؟؟؟

سلام مامی جانم
خوبی؟
چرا عزیزم... مامانم مالیات بر شرکتها کار میکرد حالا قسمت مالیاتی خودش تبدیل شده به سازمان مالیاتی... من فکر میکنم اون مهدکودک هنوزم دایر باشه اگه اشتباه نکنم بار آخری که رفته بودم اداره مامان اینها (همین یکی دو ماه پیش بود... چون سازمان ما هم زیر مچموعه وزارت داراییه و گاهی باید بریم اونجا) تاب و سرسره و اینها دیدم شایدم اشتباه میکنم و تصویر قدیم میاد تو ذهنم نمیدونم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد