روزهای من
روزهای من

روزهای من

فیش حقوقی

از دیروز عصر تا به حال نه حوصله دارم، نه حالم خوبست و نه انگیزه ای برای کار کردن دارماز وقتی که آن فیش حقوق کذایی را دیده ام وضعیت روحیم حسابی قاراشمیش شده است؛ آخر تو بگو فیش حقوق 226 هزارتومانی یعنی چه؟! نه واقعا یعنی چه؟ من این پول را کجای دلم بگذارم آخر؟ دِ اگر من مرد بودم و نان آور خانواده ای که الان باید کلاهم پس معرکه می بود که! تازه از همکاران عزیز شنیده ام که من جزء کارمندان خوشبخت این اداره می باشم چومکه حقوقم بالای 200 هزار تومان بوده است بعضی از همکاران که تنها 17 هزار تومان دریافتی داشته اند چه بگویند؟! فکر کن، تو مرد خانواده ای و همسرت هم خانه دار است، تعطیلات عید تمام شده است و تو هرچه داشته ای خرج کرده ای البته تقصیری هم نداشته ای که پولهایت تمام شده اند چون با آن چندر قازی که دم عیدی بهتان دادند و گفتند بعد از عید جبران می کنیم، تو فقط می توانستی تا الان دوام بیاوری، حالا هم که بعد از کلی انتظار حقوقت را داده اند در کمال تعجب می بینی که هرچه داشته ای بابت کسورات ازت کم شده است و حقوقت تنها 17 هزار تومان است!  

از شهریور پارسال که آن دکتر «ز» نازنین را برداشتند و این عوضیِ دیوانه را بجایش گماردند ما میزان دریافتیمان کم و کمتر و نهایتا دارد به هیچ می رسد! الهی که خداوند عالم برایش نخواهدشب عیدی که کوفت هم ندادند بهمان که کمی دست و بالمان باز شود، گفتند بودجه نداریم و خوب راست هم می گفتند وقتی خود مرده شور برده اش 130 میلیون تومان و آن معاونین از خدا بیخبرش هر کدام 100 میلیون تومان از اداره وام گرفته اند، معلومست دیگر پولی برای کارمند بیچاره که به قول قلعه نویی کل یوم 500-600 هزار تومان دریافتی دارد نمی ماند! مامان........ آخر من دیگر با چه انگیزه ای کار کنم وقتی قرارست آخر برج کوفت بدهند بهمان به جای پول؟ تازه قرارست اضافه کاریهایمان را نیز قطع کنند و آن مبلغی که به عنوان هزینه غذا دریافت می کردیم نیز به همین ترتیب 

تازه وسط این هاگیر واگیر سرما هم خورده ام، معلومست دیگر که الان نه حوصله ای برایم مانده باشد، نه حال خوبی و نه انگیزه ای برای کار کردننه؛ هیچی برایم نمانده است! 

ما تا اطلاع ثانوی افسرده می باشیم نه آسمان برایمان زیباست، نه درختان و نه این هوای سرد و خنک، همه چیز برای من یکی لااقل خاکستری و سیاه است تــــــــــــــــــــــــا زمانیکه این مردک قازقولنگ ِ سایکویِ چندشخصیتی را از ریاست اداره عزلش کنند! تا آن موقع من حوصله هیچ چیز را ندارم  

پ.ن1. بیخود بیرون را نگاه نکن آقاهه، هیچی آن پشت نیست.

پ.ن2. یک ذره پیازداغش را زیاد کردم که خیلی دلت به حالم بسوزد وگرنه آنقدرها هم که شلوغش کرده ام ناراحت و نا امید نیستم، تجربه نشان داده که وضع همینجوری نمی ماند و بالاخره اواسط برج یک پولی چیزی بهمان می دهند حتی الان هم داده اند، علاوه بر حقوق، 300 هزار تومان دیگر هم داده اند ولی در فیش حقوقی آن مبلغ را وارد نکرده اند برای همین یک جورایی بهمان برخورده است انگار که به یتیم صدقه داده اند می خواستند خوب سرمان منت بگذارند که یعنی ببینید، حقوقتان انقدر بوده است و ما بهتان لطف کرده ایم و انقدر دیگر هم واریز کردیم برایتان، یه جورهایی کارشان با منت همراه بود، اینست که به همه مان برخورده است

نظرات 17 + ارسال نظر
سارا...خونه مهربونی ها... یکشنبه 28 فروردین 1390 ساعت 09:57 ق.ظ

نگو که دلم خونه...

افسانه یکشنبه 28 فروردین 1390 ساعت 10:28 ق.ظ http://ninidari.bloghfa.com

بهاره جونم چرا سرما خوردی آخه....
الان وقت سرماست؟ نکنه آجیل ماجیلی که خوردی بهت نساخته
ای بابا خودتو ناراحت نکن. مال دنیا ارزشی نداره اما واقعا اگه تو آقا بودی و خانومت خانه دار بود و ۶-۷ تا هم بچه داشتی و صاحب خونه هم تا آخر ماه بهت وقت داده بود که کرایه های عقب افتاده رو بهش بدی و گرنه اساست توی خیابان بود و چند تا شرخرهم دنبال چک های برگشتی تو بودن و هر روز یواش یواش از جلوی سوپری سر کوچه رد می شدی که نبینتت تا دفتر حساب و کتاب باز کنه و بگه آقا بیا این حسابتو پرداخت کن لیست نسیه هات پر شده و .... باید چی کار می کردی خدایی؟؟
پس برو خدا رو شکر کن که خانومی

وای افسانه جونم خوب شد بیشتر ادامه‌اش ندادیا... همینجور که میخوندم حرفات رو به این فکر می کردم که واقعا چقدر وحشتناک می شد اگه مرد بودم و اونهمه بلا قرار بود سرم بیاد
سرماخوردگی رو از محمد گرفتم دوست جون... الان چند روزه که سرما خورده و افتاده حسابی... گمونم حالا نوبت منه

می می یکشنبه 28 فروردین 1390 ساعت 10:31 ق.ظ

بهار بگیرم بزنمت آره؟؟؟؟ اون ۳۰۰ رو باید آخرش بگی؟؟؟ وضع ما هم که مثلنننننننن توی یه شرکت سرشناسیم بهتر ار تو نیست به خدا. اونا فیش حقوقی رو پایین میدن تا از عواید مالیش بهره مند بشن به عبارتی

خوب می می جونم اگه اون اولش میگفتم که دلت به حالم نمی سوختنزنیا... بچه زدن نداره که دوستم
راست میگی بخش خصوصی هم مشکلات اونجوری داره... محمد هم که تو یه شرکت بزرگ و معروف کار میکنه هم یه جور دیگه ناراحت و ناراضیه

ممول یکشنبه 28 فروردین 1390 ساعت 12:35 ب.ظ

عزیزم این روزها همه ناراضین . خوب کشوری که رشد اقتصادیش صفر باشه مگه رضایتی هم می تونه تو مردمش به وجود بیاره . درست می شه ایشالله ۱۰۰ سال دیگه اصلا ناراحت نباش

همون دیگه من امید ندارم حتی تا ۱۰۰ سال دیگه هم درست بشه... آخرش باید بذاریم از این مملکت بریم

affa یکشنبه 28 فروردین 1390 ساعت 01:04 ب.ظ http://affa.persianblog.ir

آخرش رو که خواندم خیالم راحت شد ...
فکر می کنی چرا امسال اسمش جهاد اقتصادی شده؟ ... طفلی هممون!

طفلی هممون

شاذه یکشنبه 28 فروردین 1390 ساعت 01:20 ب.ظ http://moon30.blogsky.com

امان از منت گذاشتن

ای امان دوستم

طناز یکشنبه 28 فروردین 1390 ساعت 04:43 ب.ظ

ای داد بیداد دوستم! البته باید بگم که وضع ما هم همچین بهتر نیست! گویا این ماه هم خبری از حقوق نیست!

امیداورم خدا به زمین گرمشون بزنه که اینقدر اذیت می کنند مردم رو

زهرا یکشنبه 28 فروردین 1390 ساعت 09:42 ب.ظ http://sedayam-kon.mihanblog.com

گفتی بهاره جون.....گاهی به خودم دلخوشی میدم خوب من زنم عیب نداره! اما با خودم میگم پسرایی که این همه توقع داریم ازشون اونا چه غلطی کنن؟!

واقعا ها... طفلی پسرا چی کار می خوان بکنن تو این اوضاع وانفسا

نهال دوشنبه 29 فروردین 1390 ساعت 09:43 ق.ظ http://nahal87654.persianblog.ir

فیروزه دوشنبه 29 فروردین 1390 ساعت 10:54 ق.ظ

خودشون می دونستن که چه خبره و جهاد اقتصادی رو انداختن توی دهن مردم! ... خاک توی سرشون کنند که هیچیشون حساب و کتاب نداره

خورشید دوشنبه 29 فروردین 1390 ساعت 11:16 ق.ظ

ای وای تا اون ۳۰۰ تومن رو نگفته بودی داشتم شاخ در میاوردم که این چه جور اداره ایه با وضع حقوق دادنش!
الهی که همیشه جیبت پر پول باشه .میدونی آدمهایی مثل من که سرکار نمیرن قدر همون ۲۰۰ تومن رو که مال خودت باشه رو میدونن
واسه سرماخوردگیت هم حتما ابجوش لیمو عسل رو زیاد بخور خیلی موثره. لیمو شیرین هم هنوز تو میوه فروشی ها هست بخور حتما

نازلی دوشنبه 29 فروردین 1390 ساعت 11:43 ق.ظ http://darentezarmojeze.blogsky.com/

سلام دوستم من الان از بانک اومدم و هر چی که حقوق گرفتم رو بردم دادم برای قسطها بعد هم نوشته تو رو خوندم واقعا حال منم خرابه . خدا به همه مون بیشتر بده این پولا انگار که هیچ برکتی نداره از این ور میاد از اون ور میره .
مراقب خودت باش عزیزم.

فرداد دوشنبه 29 فروردین 1390 ساعت 12:30 ب.ظ http://ghabe7.blogsky.com

وحشتناک ترین چیز این چندماهه اخیر دیدن فیش حقوقیه...از فیلم روانی هیچکاک هم ترسناک تره...
خدا رو شکر که روزی ما آدما دست همدیگه نیست.

شرلی دوشنبه 29 فروردین 1390 ساعت 01:59 ب.ظ http://eghlimeyakh.blogfa.com

آخییییی دلم کباب شد
راست میگی... بیچاره مردا
باز خدارو شکر ! اممم من که اصلا وارد به اینجور چیزا نیستم ولی هیچ راهی نداره که به این آقاهه اعتراض کنین؟؟

[ بدون نام ] دوشنبه 29 فروردین 1390 ساعت 02:40 ب.ظ


....





وای اگه خون سیاوش دامن شب رو بگیره

اگه باز به زخم رستم سهراب قصه بمیره

وای اگه درفش کاوه بشه باز خنجر ضحاک

اگه باز از تخت جمشید خسرویی بیفته رو خاک

وای اگه کمون آرش بشکنه به دست کینه

وای اگه دوباره شیرین مرگ فرهاد و ببینه

دیگه از غرور این خاک چی می مونه

واسه بچه های البرز چه کسی قصه می خونه

کاشکی از بغض دماوند خون نشه قلب ستاره

کاش نیاد روزی که مهتاب پا توی کوچه نذاره

کاشکی از چشمای مجنون خواب لیلی رو نگیرن

کاش فرشته های عاشق توی آسمون نمیرن

غم سردارای جنگل به دل خزر می مونه

دوباره خروش کارون قلب شب رو می سوزونه

چشمای معصوم زرتشت از یاد ارس نمیره

قلعه ها میریزن اما بغض بابک نمی میره.....

نگار سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 09:19 ق.ظ http://negarname.blogfa.com/

یعنی داشتم از تعجب شاخ در میوردم
اگه پ .ن 2 نبود حتما شاخ در میاوردم
این اضافه حقوق 9% هم رفته روی اعصاب من
اینهم شد اضافه حقوق
اینهم شد زندگی

مامی شنبه 3 اردیبهشت 1390 ساعت 01:42 ب.ظ

آخه مگه آزار داری خوشت می اید دل مردم را بسوزانی همان اول می گفتی 200 +300 بهمان داده اند ما چی که هنوز حقوق نگرفته ایم و چک هایم همه برگشت خورده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد