روزهای من
روزهای من

روزهای من

رژیم

 این مطلب را آرزو جانم برام ایمل کرده: 

 چه فرق می کند که “زن” از دنده آدم ساخته شده یا نه؟ مهم این است که اراده پروردگار بر این قرار گرفت که “حوا” را خلق کند.
 خداوند می دانست که آن دو از بهشت رانده خواهند شد؛ باز هم “حوا” را آفرید چرا که می دانست “آدم” به “حوا” نیاز دارد؛ نیازی که حتی از نیاز به زندگی در بهشت شدیدتر بود. می دانست که “آدم” زندگی بر خاک ولی همراه “حوا” را به زندگی کردن در تنهائی بهشت ترجیح خواهد داد. پروردگار لبخندی زد و سرخود را تکان داد و “خداوند زن را آفرید”.

دقیقا از وقتی دوباره شروع کردم به رژیم گرفتن، همه عالم و آدم دست به دست هم داده اند تا نگذارند! آن از نانوایی سر کوچه که لامروت بی انصاف، نصفه شب هم ول کن نیست و هی نان می پزد و بوی نان تازه را ول می دهد تو هوا و دل من بدبخت بیچاره ی گرسنه را مالش می دهد؛ آن از چلوکبابی سر کوچه که تا می آیم به شام سالاد و ماستم عادت کنم بوی کشنده ی کبابش  سالاد را زهرمارم میکند (یعنی من کوفت بخورم بجای شام!)؛ آن از تلویزیون که هر موقع از روز اگر بشینی پایش از مجری برنامه گرفته تا اخبارگوهایش یا در حال خوردن هستند و یا در حال پختن غذاهای خوشمزه؛ آنهم از کتابهای داستانم، من نمیدانم از کی تا حالا شخصیتهای داستانی اینقدر پرخور شده اند؟! اصلا چه معنی دارد اینان هی راه به راه زرشک پلو با مرغ بخورند یا قورمه سبزی و یا خورشت بادمجان؟! اگر قرار باشد شخصیتهای داستانی اینقدر بخورند پس کی وقت می کنند داستانی را روایت کنند برای من خواننده؟! هاین؟ عجب گیری افتادیم این وسط ها! تازه دیگر سعی میکنم به محبتهای قلمبه شده ی همکاران توجهی نکنم که نمیدانم چرا و به چه دلیل یکباره همه با من مهربان شده اند و هی هر روز صبح برایم چیزهای خوشمزه میاورند؛ همینجوری الکی! یکی برایم پچ پچ می خرد، آن یکی شیرکاکائو می آورد، آن یکی دلش خواسته لواشک میهمانم کند، آن یکی بستنی تعارفم می کند، آن یکی.... راستش را بخواهی دارم کم کم به این نتیجه میرسم که جنس این مردم شهر بدجور خراب و سرشار از مقادیر بسیار زیادی شیشه خرده است، وگرنه چرا همه باهم دست به دست داده اند تا نگذارند من لاغر شوم؟ نه والا؟ 

پ.ن: 

Yesterday is history, Tomorrow is mystery, Today is a gift; that's why we call it "Present"!

نظرات 11 + ارسال نظر
آسمون(مشی) چهارشنبه 12 خرداد 1389 ساعت 09:13 ق.ظ http://mashi.blogsky.com

:))))
دوس جون! من برات یه راه حل دارم! دوای دردت پیش خودمه...
به خدا کار سازه!!!
حالا بهت می گم...

مرسی عزیز دلم... حتما ازش استفاده می کنم دوست جونم:-*

ترانه چهارشنبه 12 خرداد 1389 ساعت 10:49 ق.ظ http://zendegihaa.blogspot.com

:)) عجبا، نمیذارن بهار خانوم لاغر بشه. منو بگو یک شکمی به هم زدم، بیا و ببین، عصرا آدم گشنه میشه خب. کم کم باید از غذا و تنقلات کم کنی و ورزش هم فراموش نشه.

خوبی بهاره جون ؟

والا ترانه جونم... میبینی تو رو خدا؟ تو که خوبی دوستم حتما قد یه جیزگول تپل شدی برا همین ناراحتی... مشکل تو با پیاده روی مختصر حل میشه ولی من چی؟ اوووووووووووووووووووووه باید راه برم تا لاغر بشم:)

VpnServ چهارشنبه 12 خرداد 1389 ساعت 11:51 ق.ظ http://www.vpnserv.info

خریداران وی پی ان عجله کنید !!! فقط تا 20 خردلد فرصت دارید . اکانت های 12 ماهه فقط 20000 تومان و با خرید اکانت های 6 ماهه یک ماه هم از ما هدیه دریافت نمائید

.......... ................ ................. ................. .............!!! اینم جوابت!

بلوط چهارشنبه 12 خرداد 1389 ساعت 12:02 ب.ظ

سلام بهاره جان
خوبی؟
واقعا هم همیشه هر وقت آدم میخواد تصمیم مهمی بگیره یک عالم موضوع پیش میاد و سد راهش میشه....گذشتن از همه اون موانع خیلی سخته !

ســـــــــــــــــــــلام بلوط جون خودم
خوفی؟
آی گفتی.... آی گفتی... اصلا یک علت مهم که باعث شده من نتونم این رژیم کذایی را بگیرم همین چیزاست...همیشه اولش خوب شروع میکنم رژیمم رو ولی بعدش یه مهمونی میرم یا عروسی مثلا و نمیتونم اون جا فقط ماست و سالاد بخورم و درنتیجه میشکونم رژیمم رو و بعد دوباره روز از نو و روزی از نو:(

آموزشگاه خوارزمی چهارشنبه 12 خرداد 1389 ساعت 12:05 ب.ظ http://diplom.blogsky.com

رفع مشکل مدرک دیپلم و سیکل و پیش دانشگاهی.با استعلام از آموزش و پرورش

جدی؟ یهنی تدریس خصوصو هم دارو؟ یهنی منی بالاخری می تونش چه این مدرچ دیپلمنه بجیرم؟ هاین؟!

ترانه چهارشنبه 12 خرداد 1389 ساعت 01:50 ب.ظ http://zendegihaa.blogspot.com

به نظرم فقط خوردن رو باید کنترل کنی بهاره جون

آرزو چهارشنبه 12 خرداد 1389 ساعت 03:14 ب.ظ http://rahgozareandisheha.blogfa.com/

وای بهاره آی گفتی!!
فکر کن دم در باشگاه یه قنادی است که وقتی داری وارد وخارج میشی از این بوی شیرینی شیدا می شی! یا سر میز ناهار این همکارای بی مروت من نوشابه می خورن آی دلم کباب می شه!!!هی هم به من میگن ؛ چاق شدی! آخه به اونا چه!
منم آی حرص می خورم!!همین منو چاق می کنه!:)))))

ترانه جمعه 14 خرداد 1389 ساعت 11:32 ق.ظ http://zendegihaa.blogspot.com/

چه مطلب زیبایی. و خداوند زن را آفرید..

روزت مبارک باشه عزیزم.

Inموریx جمعه 14 خرداد 1389 ساعت 12:37 ب.ظ http://inmorix.persianblog.ir

سلام...حال شما؟؟؟مدتها بود نمیشد فارسی کامنت بزارم و منصرف میشدم از نوشتن فینگیلیش....امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشین و روز مادر هم بر شما مبارک باشه[لبخند]

نازلی یکشنبه 16 خرداد 1389 ساعت 01:22 ب.ظ

سلام عزیز دلم
بابا غصه نخور لاغر میشی فقط باید اراده کنی . عزیزم عاشق نوشتناتم.

زهرا چهارشنبه 2 تیر 1389 ساعت 12:28 ق.ظ http://sedayam-kon.mihanblog.com

ایول . به نکات خوبی اشاره کردی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد