روزهای من
روزهای من

روزهای من

سلام

تو را من چشم در راهم

شباهنگام،

که می گیرند در شاخ تلاجن، سایه ها رنگ سیاهی

وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم؛

تو را من چشم در راهم

شباهنگام،

در آن دم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند؛

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام

گرم یاد آوری یا نه

من از یادت نمی کاهم؛ 

تو را من چشم در راهم ...

                                               نیما یوشیج 

 

*** 

سوار ماشین میشم، راننده بار اولیه که اومده دنبالم و تا حالا ندیدمش ولی نمیدونم چرا انقدر ازش بدم میاد! در ماشین و می بندم و ماشین حرکت می کنه؛ امروز خواب موندم و بجای ساعت 8:45 دارم 9:15 میرم اداره. اگه راننده یه کم سریعتر بره 9:25 دقیقه میرسم اداره و برای 25 دقیقه تاخیر نیازی نیست برگه مرخصی ساعتی رد کنم، 2 ساعت در ماه فرجه ی تاخیر دارم و تا الان همش 17 دقیقه از فرجه ام و استفاده کردم. پیف چه عطر امام زاده ای هم زده به خودش خفه شدم اه! اینکه راه همیشگی نیست! کی از اینجا رفت که من نفهمیدم؟! ای بابا اینکه بدترین و طولاتی ترین راه ممکن و انتخاب کرده، از این راه دست کم 20 دقیقه دیرتر از اون زمانی که فکر می کردم می رسم!
 - آقا چرا از نیایش نرفتید؟ 
- اه! راست میگیدها! ببخشید آبجی اول صبحی انقدر خوابم میاد که حواسم نشد از نیایش برم-
- (تو دلم: مرده شور خودت و ببره با اون حواست)
ساعت 9:45 میرسم ادارهوارد اتاقم میشم ولی نمیدونم چرا هنوز اون بوی مزخرف عطرش و حس میکنم؟ مقنعه ام و بو می کنم و ... حالا دیگه مطمئنم می دونم چرا از همون اول از این راننده بدم میومد!


* البته این جریان دیروز اتفاق افتاد ولی از رانندهه بدم اومد به دلایل زیر:
۱- آدم بی مسئولیتی که کارهاش و باری به هر جهت انجام میده و وقت مردم براش کوچکترین اهمیتی نداره؛ از اون دسته آدما که وقتی بهشون گله میکنی میگند منکه کارم و انجام دادم ولی دیگه نمیگه چی جور و چه مدت و به چه کیفیت؟ وظیفه ی این آدم رانندگیست پس باید اولا راهها رو خوب تشخیص بده و بدونه برای رسیدن به مقصد کدوم راه نزدیک ترینه دوما وقتی یه نفر مشتری هر روزه شونه و هر روز هم برای رفتن به اداره ازشون ماشین میگیره پس حتما برای رسیدن خیلی عجله داره و باید کمی سریعتر بره نه اینکه هم اشتباه کنه و هم فس و فس بره و توی مسیر هم از بس خمیازه بکشه مسافر بدبخت و خسته و کسل کنه.
2- این وظیفه ی راننده ست که پول خرد تو ماشینش داشته باشه و بقیه پول مسافر و بهش برگردونه نه اینکه برای کرایه 2500 تومانی 500 تومان اضافه بگیره به بهانه ی نداشتن پول خرد و  الکی بگه بعدا با خودم حساب کنید! (پارازیت... برای 500 تومنش نبود برای رندی و زرنگی که این راننده و همکارش دیروز انجام دادند، منم زنگ زدم به آژانس و گفتم من فردا 1500 تومان بیشتر به راننده تون نمیدم چون همکارانتون 1000 تومن از من بیشتر گرفتند! و امروز همین کار و هم انجام دادم!)
3- از بوی اون عطر مزخرفی که زده بود سردرد گرفتم بعد فکر کنم با عطرش دوش گرفته بود چون تمام فضای ماشینش بوی عطرش و می داد و عطرشم مثل دود اسفند که رو لباس میشینه و موندگار میشه، روی لباسای منم نشسته بود و برای چند ساعت واقعا اذیتم می کرد.. آخرشم نمیدونم بینیم به اون بوی بد عادت کرد یا اینکه بالاخره عطرش پرید از لباسام؟!
ببخشید بد توضیح داده بودم
نظرات 12 + ارسال نظر
بلوط یکشنبه 24 شهریور 1387 ساعت 10:56 ق.ظ

چی شد خواهر؟ من که نگرفتم!!!

ایده یکشنبه 24 شهریور 1387 ساعت 11:00 ق.ظ

من از یادت نمیکاهم... من از یادت نمیکاهم... دوستش دارم... به خصوص این تیکه شو...
خوب ذهن ناخوداگاه ادم باعث میشه حوادث یک کم جلوترو دریابه... همینه که از اون راننده بدت میومده...

افسانه یکشنبه 24 شهریور 1387 ساعت 11:33 ق.ظ http://affa.persianblog.ir

به خاطره عطره بود که از همون اول از راننده هه بدت اومد؟ نگرفتم چی شد!
...........
ولی همین که روزت با بدبیاری شروع بشه، همین جوری تا شبش ادامه پیدا می کنه ... چرا؟! ... نمی دونم!

مشی خانوم یکشنبه 24 شهریور 1387 ساعت 02:17 ب.ظ http://mashi.blogsky.com


سیلام دوستی!!!!!!!!!
چطور بیدی؟؟ خوش می گذره؟ بابا خوش به حالت! یکی می آد دنبالت! من روزایی که ابو نباشه باید سوار این خطی های ونک بشم و اگه دیر بجنبم نمی تونم جلو بغل راننده بشینم و مجبورم بغل دست هر کس و ناکسی جا بگیرم.
امروز یه عمله موقرمز رف چپید تو ماشین منم با اینکه دیرم شده بود ماشینو سوار نشدم.
این رانندهه که تو سوار ماشینش شدی ، چطور وخ داشته به خودش گلاب بزنه وخ نداشته خودشو مرتب کنه؟؟؟؟

اینموریکس یکشنبه 24 شهریور 1387 ساعت 09:40 ب.ظ http://inmorix.persianblog.ir

من بخاطر پام یه دو سه ماهی هر روز آژانس میگرفتم...جالبه که اکثرا همین مشکل رو داشتم...این که هیچکدومشون حس مسوولیت ندارن که تو رو سر موقع برسونن...اگه ترافیک باشه همش غر میزنن که این چه مسیری هستش...وای وقتمون گرفته شد(انگار رییس جمهور آمریکاست)...نه اینکه ما وقتمونو از تو جوب آوردیم...تازه به مقصد که میرسن هم میخوان بابت ترافیک اضافه بگیرن...بماند که همشم از پونصد تا هزار تومان اضافه میکنن به کرایه هاشون و به آژانس نمیگن...من اکثر این مواقع ازشون فاکتور میگیرم و یه جوری محکم میگم که مطمئن میشن من به آژانس زنگ میزنم...اونوقت هم پول خرد پیدا میکنن هم کرایه رو درست حساب میکنن....
ببخشید طولانی شد این کامنتم...دلم پر بود

بلوط دوشنبه 25 شهریور 1387 ساعت 11:05 ق.ظ

سلام!!! ممنون که توضیح دادی
حق داری منم از این راننده های بی عقل و بوگندو به تیرم خورده!
حسابی تا آخر مسیر حال آدمو جا میارن
تازه معمولاً عطره با بوی عرقشون هم مخلوط میشه و چه شود!
راستی خوب کاری کردی که حال آژانسی ها رو گرفتی باید یه کم ادب بشن!
مواظب خودت باش عزیزم

niloufar دوشنبه 25 شهریور 1387 ساعت 01:47 ب.ظ http://www.blueboat.blogsky.com

jaleb bod movafagh bashin

ایده دوشنبه 25 شهریور 1387 ساعت 02:28 ب.ظ

وای منم دلم خواست... اون عکسه خیلی ماهه...

نازلی دوشنبه 25 شهریور 1387 ساعت 04:38 ب.ظ http://darentezarmojeze.blogsky.com/

سلام بهاره جون میبینم که تند تند پست میزاری و منم بی خبر موندم. جه شعر خوشگلی جه عکس خوشگلتری منم دلم از اون جاها میخواد.

ققنوس دوشنبه 25 شهریور 1387 ساعت 09:50 ب.ظ

عجب جای زیبایی
منم می خوام.
این شعر رو هم خیلی دوست دارم

..خانومی.. سه‌شنبه 26 شهریور 1387 ساعت 12:50 ق.ظ http://hessezibayezendegi.blogfa.com/

منم میخوام..از اونجاهایی که اون بالا تو عکس گذاشتی

بهاران یکشنبه 31 شهریور 1387 ساعت 08:57 ق.ظ http://chalesh.blogsky.com

وای که چقدر این شعر رو دوست می دارمتازشم مگه من می زارم تنها بری منم میخوام بیام باهات(عکس بالا)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد