روزهای من
روزهای من

روزهای من

فرق دیوونه با خل و چل!

من میدونم که تنها دو گروه نمی تونن افکار خود رو عوض کنن: دیوانگان تیمارستان و مردگان گورستان.*

ولی در کشور ما هستند کسانی که نه مرده هستن و نه کاملا دیوانه اند ولی نمی توانند افکارشان را تغییر دهند؛ البته تا دلت بخواهد خل و چل هستند و در بسیاری مواقع گفتاری نظیر دیوانگان دارند و رفتاری مانند ایشان از خود بروز می‌دهند؛ دو دفعه البته که دیوانه وقتی حرفی را میزند مکررا آنرا تکرار می نماید و اگر دوباره از او بپرسی، باز همان حرف را تکرار می کند و از آنجائیکه عقلی در سر ندارد، پس از احدی نمی هراسد و اگر برای بار سوم از او بپرسی، هم حرفش را دوباره تکرار می نماید و هم یک پس گردنی محکم پس کله مبارک می زند که دیگر تو باشی که اینقدر سر به سر یک دیوانه نگذاری و یک سوال را تکرار نکنی مگر یک سؤال را چند بار می پرسند آنهم از یک دیوانه؟! و اگر باز هم ازش بپرسی آنوقت است که دیوانه به رویت لبخندی میزند و به رسم دوستی دستت را می فشارد و ورودت را به دنیای دیوانگان خوشامد می گوید ولی شاید هم ازت بترسد و فرار کند این را دیگر نمی دانم آخر رفتار دیوانگان قابل پیش بینی نیست فقط این را میدانم که دیگر به او ثابت شده است تو از او دیوانه تری و الهی خداوند عالم روزی تو را شفا دهد زیرا که آدم عاقل اینهمه سر به سر یک دیوانه نمی گذارد از این لحاظ که هم خدا رو خوش نمی آید و هم اینکه اگر بزند بکشتت هم حقت بوده و هم حکم برائتش را میگیرد و حتی ممکن است خانواده دیوانه تو را یعنی البته بازماندگانت را سو نمایند به این دلیل که باعث آزردگی و ناراحتی جگرگوشه شان شده ای؛ پس دیوانه با خل و چل تفاوت دارد از این لحاظ، خل و چل ولی چون نیمچه عقلی به اندازه فندق و یا شاید نخود و عدس در سر دارد، اگر یک سوال حساس و مهم را ازش بپرسی اول سر حرف خود می ایستد و کوتاه نمی آید، اگر دوباره بپرسی، با شک و تردید باز هم سر حرف خود می ایستد ولی برای بار سوم اگر سوالت را همراه با یک پخ  (pekh) کشدار از او بپرسی، آنموقع است که به غلط کردن می افتد و حرفش را پس می گیرد و هرچه تو گویی همان را قبول می کند حتی اگر در روز روشن بگویی الان شب است، او قبول می کند! حال حکایت این خل و چلان حکایت بعضی از رئیس روسای مملکت ما است، نظیرش همین دری وریهایی که به آمریکا و اسرائیل میگویند، آمریکا الان رویش به سمت اینها نیست و حواسش جای دیگری است، البته حواسش ۶ دانگ اینجاست ولی خود را به نشنیدن یا همان کوچه علی چپ خودمان می زندَ اینها هم هی پشت سر آمریکا بسان میمون ادا و شکلک در می آورند نظیر همان ادا و شکلکهایی که بچه ها (پارازیت... که من و تو هم قبلا جز همین بچه ها بودیم) در کلاس درس پشت سر معلم خود در می آورند ولی به محض اینکه معلم رویش را به سمتشان کند، همه از دم سوسک و پشه می شوند، این آقایان هم اینگونه اند، کافی است آمریکا به سمتشان برگردد و بگوید: نشنیدم چه گفتید بار دیگر تکرار کنید؟ این زمان است که این آقا میگوید کی بود کی بود من نبودم اون بود! آن یکی می گوید من نبودم، دستم بود تقصیر آستینم بود، آستین مال کتم بود کت هم مال اونا بود ... و این جملات در یک سرکل گنده هی از این دست به اون دست میشوند و دست آخر هم به این نتیجه می رسند که بابا اصلا چرا خشونت؟! وقتی میشود از راه صلح و صفا و ملاطفت مشکلات را حل کرد، چرا خین و خیریزی؟ اصلا بیایید با هم گفتمان کنیم! ببینیم حرف حساب شما چیست؟ فقط این را بگوییم که ما دیگر چیزی نداریم که تقدیمتان کنیم الا خودمان که اگر به غلامی قبولمان کنید برایمان جای بسی خوشبختی و سرفرازیست! داشتم می گفتم این دسته افراد فقط از آدمای کله گنده و قدرتمند میترسن و حساب می برند و خوب البته تجربه نشون داده در برخی مواد از افراد کله خر هم ای بگی نگی ابایی دارند و این حرفا؛ بنابراین فقط دراستای تحقق اهداف این آقایونا و خانومونا حاضرند افکار و عقایدشون و تغییر بدند؛ ولی شما یک عنصر بسیار مهم و حیاتی رو هیچ وقت از یاد نبر و اون عنصر هم چیزی نیست جز جهت وزش باد! جان شما جدی میگویم وزش باد خیلی موهومه! مثلا اگه آقایون سمت راست بروند ولی باد قدرتمند از سمت چپ بیاید، ظرف سیم ثانیه مسیرشان را از راست به چپ تغییر می دهند و بر عکس! در نتیجه وزش باد و خیلی جدی بگیرید که خیلی سرنوشت ساز است!

در این لحظه بنده دیگه مسخره بازیم ته کشید. منظور اون خط اول هیچ ربطی به اینهمه حرفی که من زدم نداشت! مطئنم منظور اون جمله رو خودت خیلی بهتر از من درک کردی پس:

ای که دستت می رسد کاری بکن        پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار

البته این شعره میگه تو به دیگران کمک کن و عمل خیر و صالح انجام بده ولی به نظر من اگه آدم نتونه به خودش کمک کنه پس دست احدی و هم نمی تونه بگیره! اول خود آدم و زندگیش بعدا دیگران!

هیچ وقت امید رو از کسی سلب نمیکنم. شاید این تنها چیزیه که داره.

خدایی خیلی پسته اون کسی که امید دیگری و ازش میگیره اصلا مریضه، خیلی مریضه! آخه دیگه امید هم چیزیه که کسی از کسی دریغ کنه؟! 


* جملات من برگرفته از سررسید خیلی زیبای گروه من است که استخراج و تنظیمش با شورای مرکزی تقویم موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران است.
پ.ن. خودم و کشتم از بس البته البته گفتم! ایــــــــــــــــــــــش!

نظرات 9 + ارسال نظر
روزنامه مهر جوان چهارشنبه 22 خرداد 1387 ساعت 04:34 ب.ظ http://www.mehre-javan.blogsky.com

با عرض سلام و احترام

نخستین روزنامه ی الکترونیکی در زمینه فرهنگ و موسیقی
با عنوان مهر جوان افتتاح شد.

سردبیر مهر جوان از شما جهت بازدید روزانه از این روزنامه الکترونیکی
دعوت به عمل می آورد.

جهت مطالعه ضوابط روزنامه: http://mehre-javan.blogsky.com/?PostID=1
و شرح کاملی از نحوه ی فعالیت

آدرس مهر جوان: http://www.mehre-javan.blogsky.com

( مدیریت سامانه مروارید سابق، وبلاگ مشهور سال 1386 )
با تشکر ... سردبیر مهر جوان

ارشیا چهارشنبه 22 خرداد 1387 ساعت 10:06 ب.ظ http://symptom.persianblog.ir/

با سلام
تا حالا به این فکر کردی که مرز بین دیوونه و عاقل رو کی تعیین میکنه؟
دیوونه ها کی ها رو اذیت می کنن که باید اینجوری به شیوه حیوانات در بند بشن؟
آیا یکی از دلایلی که ما اونها رو میندازیم دیوونه خونه این نیسست که مطمئن بشین که حداقل ما عاقلیم؟

راستش نمیدونم کی تعیین میکنه این مرز رو ولی میدونم مرز عقلانیت با دیوانگی تنها یک پلک زدنه.
نمی دونم شاید دلیلش این باشه شایدم به این دلیله که آدمای مثلا عاقل دیوانگان را با خودشون قیاس می کنند و راستش را بخواهید من معتقدم تمام آدمای بد و خبیث در دنیا از عقل و هوش زیادی برخوردار بودند و هستند (پارازیت... البته آدم بدهای ایران استثنا هستند!) و از عقلشون هم همیشه در جهت نابودی انسانیت و آدمیت استفاده کردند و میکنند لابد پیش خودشون هم فکر میکنن ما که عاقلیم اینجور درنده خو و وحشی هستیم دیگر وای به حال دیوانه ها! در نتیجه همه رو غل و زنجیر می کنند و در بند! نمیدانم درست است یا غلط ولی من اینجور فکر میکنم.

پیرهن پری پنج‌شنبه 23 خرداد 1387 ساعت 01:11 ق.ظ

سکوت میکنیم ... !

مشی خانوم پنج‌شنبه 23 خرداد 1387 ساعت 09:28 ق.ظ

بهار جونم! این مطلبت سیاسی مذهبی بید و خیلی هم قشنگ نوشته بیدی!! این کیه که اسم وبش سگدونیه؟؟ اسمش ارشیا نیست ها! ارشیا همونیه که داستان منو نقد کرد! یادت می آد؟ اما اینی که اسمش سگدونیه خیلی بی ادبه دوستم! دری وری می نویسه!‌ ممنون از اینکه آپ کردی!! بوس دات کام!

سلام مهشادی
خوفی؟
راستش قصدم سیاسی نوشتن نبود چون تو بگو من کوچکترین چیزی از سیاست میدونم، نمیدونم:دی فقط یدفعه دلم خواست در مورد اون جملهه چیزی بنویسم و وقتی شروع کردم بقیه جملات خودشون پشت سر هم روون شدند:)
من نمیدونم اون کیه دوستم فقط دیدم اومده برام نظر گذاشته.
مواظب خودت باش دوست جون:-*

بلوط پنج‌شنبه 23 خرداد 1387 ساعت 11:06 ق.ظ

سلام!
من با جهت وزش باد 150 درصد موافقم! دقیقاً همینطوره که میگی... نظیرش رو بارها و بارها دیدیم در مملکتمون احتیاجی هم به گفتن نمونه نیست!
رئیس روسای ما هم بعد از اینکه خوب با دم شیر بازی کردن و حواس آقا شیره رو خوب به این طرف جلب کردن اونوقت خودشون فرار رو برقرار ترجیح میدن و می مونه یه ملتی که احیاناً بلایی نظیر بلای عراق سرش میاد!
(خداوند همه ی ما را از شر دیوانگان و خل و چل ها محافظت فرماید!)

مواظب خودت باش دوست جونم!
بوس!

افسانه جمعه 24 خرداد 1387 ساعت 06:16 ب.ظ http://affa.persianblog.ir

گاهی باد می وزد
گاهی باران می آید
و گاهی طوفان می شود
و کاری که ما می کنیم:
انتظار طلوع دوباره خورشید است.
و امید به نور و گرما!
.....................
و همین امید است که ما را در مقابل باد و بوران، و در مقابله با «هرهری مذهبان» پابرجا نگاه می دارد.

افسانه شنبه 25 خرداد 1387 ساعت 12:41 ق.ظ http://affa.persianblog.ir

بازش نکن این لینک رو ... حالا حالاها یادت می مونه!
:(

مرسی که گفتی افسانه جون:-*

inmorix شنبه 25 خرداد 1387 ساعت 11:20 ب.ظ http://www.inmorix.persianblog.ir

با یه سری از حرفات کاملا موافقم...نمیدونم فقط من جزو کدوم دسته هستم؟ دیوونه یا خل و چل؟؟نکنه حالا که به ما رسید اینم مثل بنزین سهمیه بندی شده؟ (:

اختیار دارید خل و چل و دیوونه کدومه؟ ایران فقط سران مملکتش خل و چل هستن مردمش ولی همه عاقلند:)

... جمعه 20 خرداد 1390 ساعت 07:58 ق.ظ http://www.rahgozarrr.blogfa.com

وبتون خیلی قشنگه

لطف دارید... ممنون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد