روزهای من
روزهای من

روزهای من

این پاییز دوست داشتنی!

دقت کردید زندگی دوباره دوست داشتنی و زیبا شده است؟ هوا کم کم خنک و خنک و خنکتر می شود و این درست که روزها کوتاهتر می شوند اما در عوض شبهای بلند عزیز پیش رویمان خواهند بود! برگهای سبز درختان قرمز، نارنجی و زرد می شوند و هوا حسابی دو نفره ی دو نفره می شود؛ همیشه که نباید رنگ برگها سبز باشند آنقدر که آدم دلزده شود، چشم آدمی نیاز دارد درختان را با رنگهای شاد دیگری هم ببینند! آخ آخ هوای ابری و بارانی را که دیگر نگو، از همین حالا تا آن روز که هوا ابری و بارانی شود، در انتظار خواهم بود! ای کاش تهران فضای پر درخت زیاد داشت! ای کاش خانه ها اینجا اینقدر تنگ هم و مقابل هم سر به فلک نکشیده بودند! ای کاش حیاط خانه ها بزرگ و وسیع بود و هیچ حیاطی را دیوارهای بلند در بر نگرفته بود! کاش می شد به جای سنگ و آهن و سیمان آدمی نظاره گر درخت و گل و این چیزها باشد! دلم می خواست الان اینجا بودم هوا خنک و بارانی، منظره هم که تا دلت بخواهد زیبا و چشم نواز:
کتاب دوست جون (بخت زمستان از انتشارات پرسمان) را خواندم، زیبا، آرام و لطیف بود... می شد بی دغدغه کتاب را دست گرفت و خواند و نگران اعصاب خردی و ناراحتی نبود. اگر دوست دارید عصرهای زیبای پاییز کتاب دلنشینی دست بگیرید، از این کتاب غفلت نکنید.
همچنین در حال خواندن کتاب بهانه ای برای ماندن از مهشید تهرانی انتشارات شادان می باشیم و تا اینجای کار که 60-70 صفحه از آن را خوانده ایم بسی جذاب و گیرا یافتیمش باشد که تا آخر کار هم همینگونه باشد.
کتاب تا روشنایی  از بیتا فرخی و فرشته های تاریکی از مهناز صیدی را هم ابتیاع نموده ایم اما دلمان نمی آید بخوانیمشان پس احتکارشان می کنیم برای روز مبادا، مخصوصا کتاب فرشته های تاریکی را

نظرات 5 + ارسال نظر
الی دوشنبه 31 شهریور 1393 ساعت 02:34 ق.ظ

سلام بهاره خانومایشالله که از بهترین و طلایی ترین و زیبا ترین پاییزها باشه امسال هم.هواش هم دو نفره باشه که دیگه خیلی خوبه.ایشالله که باشه.چه عکس خوشگلی ادم بهش نگاه میکنه و توی فکر فرو میره.فکرایی از جنس ارامش.

افسانه یکشنبه 6 مهر 1393 ساعت 10:40 ق.ظ http://ninidari.bloghfa.com

واقعا این پاییز هزار رنگ زیباست!!!‌
عکس هایی که تو آهار انداختیم هنوز جز بهترین و خوشرنگ ترین عکس هاییه که دارم... هزار رنگ ِ هزار رنگ!!!
یادش بخیر

موکا سه‌شنبه 8 مهر 1393 ساعت 08:11 ق.ظ

پاییزتون مبارک خانوم...
بازم شب های بلند و بهاره خانوم کتاب به دست...
وای بهاره اینقدر دلم میخواد منم بشینم با فراغ بال کتاب بخونم. نمیشه نمیدونم چرا... اصلا وقت نمیکنم...
بارانم خوبه؟

احمد جمعه 25 مهر 1393 ساعت 12:57 ب.ظ http://p354remamuniyei.blogfa.com

امروز مطالب مهر ماه کل وبلاگتون رو خوندم.
گدشت زمان باعث تعییر در ادم میشه
دیگه سرتون شولوغ شده.کمتر مینویسین
باران خانوم هم فکر میکنم الان دیگه توو مرز 21ماهگی باشن.
شاید هم سن و سال دانیال تو اوون موقع که گوشی آقاتون رو انداخت بالا و... بعدش شما واسش هدیه خریدید/
از سرک کشیدن و کنجکاوی تو مسایل مردم خوشم نمیاد.دلیل اینکه میام اینجا اینه شاید یه جورایی تقویم زندگیه خودم رو میاره روبروم و این دوسه سال که اتفاقات زیادی واسم افتاد رو جلو چشام میبینم.اگر دوس نداشتین بخونم.بهم اطلاع بدین .چون من تقریبا دارم همه مطالبو میخونم ولی خب منم یه مخاطبم دیگه.مثه بقیه.فقط من همرو میخونم.شاید بعضیا نمیخونن

خیلی ممنونم که وقت گذاشتید و اینجا رو خوندید، درست حدس زدید باران 21 ماه را تموم کرده و اواسط 22 ماهگی است، تا بخواهید شیطان و بازیگوش شده و حسابی وقت می گیرد.
راحت باشید و هرچه را میخواهید بخوانید، این مطالب برای خوانده شدن اینجا هستند وگرنه که کل وبلاگ را رمزی میکردمش دیگر.
شاد باشید.

الی سه‌شنبه 6 آبان 1393 ساعت 09:07 ق.ظ http://elidiary.persianblog.ir/

خوش باش با باران و پاییز و کتاب هایت و باران !
بهاره جان می خوام از تکین حمزه لو بخونم ، تا حالا ازش چیزی نخوندم . کدوم کتابش رو توصیه می کنی ؟ مرسی

میام پیشت میگم الی جون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد