روزهای من
روزهای من

روزهای من

معرفی کردن یا نکردن مساله این است!

با خانم پرستار دیدار کردیم، به نظرم خانم خوب و فهمیده ای بود. حدودا پنجاه و چند ساله بود، 5 فرزند داشت که دوتاشون پزشک و سه تاشون مهندس بودند؛ ایشون با تنها پسر مجردشون زندگی می کنند. ظاهرا همسرش چند سال پیش شلوارش دو تا میشه و این خانم هم خونه و زندگی رو ول می کنه و جدا میشه از همسرش و چون خونه دار بوده و شغل رسمی نداشته و از طرفی هم نمی خواسته سربار بچه هاش بشه، روی میاره به پرستاری، تا همین یک ماه پیش پرستار یک بچه ی دیگه بود اما بچهه دیگه امسال میره مدرسه و نیازی به ایشون نیست. برای سرگرمی تشریف می برند اینترنت و اهل کتابند شدید. یه جلسه امتحانی پریروز اومد که باران رو ببینه و نگهش داره ببینه چه جوریاست که هم من خوشم اومد ازش و هم او خیلی از باران خوشش اومد، بیشتر برای اینکه می گفت بچه ی آرومیه و الکی جیغ و داد راه نمیندازه. اما عدل همون دوشنبه شب که ما رفتیم باهاش صحبت کردیم ظاهرا قانون 9 ماه مرخصی زایمان رو دیگه همه ی آقایون تصویب کردند و قراره اعمال بشه و شامل حال تمام مادرانی که فرزند زیر 9 ماه دارند، میشه؛ البته خانم مسئول مرخصیای اداره ما گفت اون ملاک نیست ملام تاریخ ابلاغشه!!! خدا کنه زودتر ابلاغ کنند تا من مرخصیم تموم نشده. به خانمه گفتم که اینجوریه؛ آخه قرار بود از اول مرداد بیاد که با این اوضاع 9 ماه از اول مهر باید بیاد... حالا ببینم خدا چی می خواد.
در راستای شکستن طلسم کتاب خونیم، تسلیم نگاه از هایده حائری رو بالاخره شروع کردم و الان تقریبا 100 صفحه ش مونده تا تموم بشه، کتابش بد نیست مهمترین خصوصیتش که برام دوست داشتنی بود تیکه های جالب و بامزه ای بود که شخصیتای داستان بهم مینداختند و تو این کتاب برای اولین بار جناب قهرمان مرد داستان از خودراضی و افاده ای و مغرور نبود!!! برعکس یه جور بامزه ای شیرین و شیطونه و آدم خواه ناخواه ازش خوشش میاد. مسلما کتابی که از اول تا نزدیکای آخرش شاد و شیرینه پایان خوبی هم داره. بنابراین می تونم بگم من از این کتاب خوشم اومده راستی یه چیزو میخواستم درمورد کتابایی که میخونم و دوست دارم و به بقیه هم معرفی می کنم، بگم. راستش اخیرا فهمیده ام که سلیقه ی کتابخونی من ممکنه با سلیقه کتابخونی خیلیا جور نباشه، البته تازه اینو فهمیدم، قبلنا فکر می کردم اغلب کتابایی رو که خوندم و دوست داشتم بقیه هم دوست دارند (برای فهمیدن این موضوع من معمولا از افراد می پرسم فلان کتاب رو خوندیدی؟ نظرتون چی بوده در موردش؟ بعد اونوقت نظر خودمو میگم) اما بعد از صحبت با چند نفر و خوندن وبلاگ چند نفر از دوستان، یه ذره دچار شک و تردید شدم که آیا اصلا درسته من بیام تبلیغ کتابای دوست داشتنیم رو بکنم؟ مثلا چند نفر این اواخر بهم گفتند که اصلا و ابدا کتاب همخونه رو دوست نداشتند و به نظرشون داستان یخی بود و ابدا کشش نداشت!!!! تا قبل از اون به نظر من همخونه یکی از جذاب ترین و پرکشش ترین کتابهایی بود که من تو 7-8 سال اخیر خوندم! و چاپهای پی در پی این کتاب خود گواه بر این دلیله که خیلیا این کتاب رو دوست داشتند و دارند. یا مثلا کتاب گوشه های پنهانی که برای من سراسر لذت و آرامش بود، برای یه عزیز کسل کننده و بی محتوا بود! یعنی من اول به سلیقه ی خودم شک کردم بعد که ازش در مورد نویسندگان محبوبش پرسیدم دیدم از نظر ایشون کتاب دوست داشتنی یعنی کتابای فریده شجاعی و نیلوفر لاری و مودب پور! حالا ایندفعه به سلیقه اون عزیز شک کردم چون من هرگز هرگز هرگز سمت کتابای این سه نفری که برای دوستم محبوند، نمیرم و از همینجا به این نکته رسیدم که شاید درست نباشه من بیام و اینهمه سفت و سخت از کتابای محبوبم حرف بزنم. شاید بهتر باشه فقط معرفی کنم یعنی خلاصه داستان رو بگم و همین. والا با این قیمتای بالای کتاب اصلا درست نیست من سنگ کتاب و نویسنده ای رو به سینه بزنم و دوستان برند بخرند و اونوقت خدایی نکرده از کرده شون پشیمون بشوند! هان؟ نظر شما چیه؟ بی رودرواسی بهم بگید تا حالا چند بار از کتابایی که معرفی کردم بهتون بدتون اومده؟ یا اون کتابایی که دوست داشتید چند تا بودند؟
درسته گفتم بهتون کتاب فقط دو تا خوندم اما شاید درستترش این باشه که کتابی که فیزیکش دستم باشه فقط دوتا بوده وگرنه کتاب الکترونیکی 8 تا خوندم: قرار نبود، توسکا، جدال پرتمنا و افسونگر از هما پوراصفهانی (کتاباش بد نیست ولی راستش موضوعاتش یه حورایی تینیجریه اما از طرفی اصلا برای تینیجرا مناسب نیست!!! حالا خودتون پیدا کنید پرتقال فروش رو!) نبض تپنده از یکی از کاربران انجمن 98یا، نثر و موضوع داستان راستش یه جوریه، من بدم نیودم اما بازم میگم یه جوری بود. اشرافی بدنام از کاترین آرچر، اینم خوب بود آدم رو یاد جین ایر میندازه البته جین ایر کجا و این کجا اما خوب برا یه بار خوندن بد نبود. فرشته ی نگهبان از پاتریشیا ویلسون اینو دوست داشتم داستانش مثل داستانای باربارا کارتلند و لیلین پیک بود. پاتریشیای تنها از هربرت جنکینز اینم ای، بدک نبود البته یه ذره به نظرم لوس بود. الانم دارم به موازات تسلیم نگاه کتاب برای او رو می خونم از سوزان مالری که به نظرم اینم کتاب خوبیه و آدم رو یاد کتابای پیک و کارتلند و کینزلا میندازه.
باد برای خانم پرستار پیغام داد که دارم حرفشو میزنم، الان تماس گرفت و حال باران رو پرسید.
خوب فعلا همینا... تا بعد.
پ.ن. بعضیاتون با من قهر کردید آیا که باهام حرف نمی زنید هیچی؟مگه من چی کاره بیدم؟

نظرات 5 + ارسال نظر
ســـــــاینــــــــا!. پنج‌شنبه 23 خرداد 1392 ساعت 03:32 ب.ظ

چه پرستاری خوبی هست...از دستش نده...
من سلیقه کتابخونیم شبیه تو هست...یعنی عمرا طرف شجاعی ومودب پور و ...برم
تکین پیرزاد مریم ریاحی اینا نویسنده های خوب من هستن.
اتفاقا منم خیلی وقته اصلا کتاب معرفی نمیکنم..فقط مثلا تو وبم مینویسم کتاب فلانی خوندمم.همین
تازه چند روز پیش یکی از دوستان کتاب از این همه جا رو خونده بودو کلی از من و ممو که دوست داریم تکین معذرت خواهی کرده بود و کلی کتاب نقد کرده بود..همه هم امده بودن اره کتابهای تکین همه اخرشون یکیه!!!مسخره ان وکلا کتاب ایرانی ارزش خوندن نداره.
گفتم باز خوبه من کتاب کسی معرفی نمیکنم وگرنه الان خفم کرده بود

آره، خیلی خانم خوبیه :)
چه خوب که هم سلیقه ایم با هم عزیزم.
حالا اتفاقا کتابای تکین هیچکدوم مثل اون یکی نیست، هر کدوم داستان جدایی دارند برای خودشون، افسون سبز مثلا کجاش شبیه آن سوی آینه ست یا نوبت عاشقی چه ارتباطی با بخاطر پسرم داره؟ به نظر من تکین هم قلم خیلی خوبی داره هم داستانهای تکی می نویسه، همون کتاب یک روز دلگیر ابری چقدر تکان دهنده ولی قشنگ بود؟ دوستم بعضیا فقط میخوان یه چی بگن که گفته باشند، اصلا به نظرشون توجه نکن.

مموی عطربرنج پنج‌شنبه 23 خرداد 1392 ساعت 03:38 ب.ظ http://atri.blogsky.com/

یعنی منو بکشی ها از این 3 تا هیچی نمی خونم! یکیشون که فقط کل کل و تکراریه...یکی دیگه هم اصلا نمی دونه چه جوری بنویسه و نه سر داره نه ته!!اون یکی هم فقط شکنجه می کنه!بعد جالبه اونایی که خیلی ادعاشون می شه که ما اهل کتابای کلاس بالاییم و آبدوخیاری نمی خونیم،دقیقا از همینا همچین تعریف و تمجید می کنن که آدم شاخ در می یاره..
اگه واقعا خوش سلیقه ای پس اینا چیه می خونی؟اگر نیستی پس چرا خوش سلیقگی این و اون رو زیر سوال می بری و یه نویسنده زحمتکش که همه چیش به واقعیت نزدیکه و تحقیق کرده رو می زنی داغون می کنی؟؟

منم مثل توام دوست جون، یه بار ازشون کتاب خوندم افتادم به غلط کردن دیگه پشت دستمو داغ کردم که نرم سمت کتابای اینا.
نمیدونم دوستم بعضیا چرا اینجوریند، من اسمشون رو میذارم کج سلیقه؛ میدونی انگار مرض دارند بیان بگند این کتابایی که اینهمه طرفدار داره، چرته محضه و اونایی که این کتابا رو می خونند دور از جون احمقند؛ اینجوری میگن که فقط ساز مخالف بزنن و به خیال خودشون تک باشند پیش بقیه! حیوونیا گره ی کم خودبینی و جلب توجه دارند... حیوونیند دیگه :)

بهاره جمعه 24 خرداد 1392 ساعت 09:08 ق.ظ

سلام بهاره جان..خوبی عزیز دلم؟باران دوست داشتنی خاله چطوره؟
من معمولا نظر نمیذارم اما اندر حکایات این پست باید بگم ..من از دوران راهنمایی(بعد از موج کتاب های خانم فهیمه رحیمی)خوندنه رمان ایرانی عاشقانه رو کنار گذاشته بودم تا زمانیکه با کتاب یک روز دلگیر ابری خانم حمزه لو از طریق وبلاگت آشنا شدم و خوندمش و بسیار لذت پذیر شدم....و دونستم که رمان های عاشقانه ایرانی خوب وجود داره....اینا همرو گفتم که بگم اینجانب سلیقه ی کتاب خونیه شمارو بسیار میپسندم و از شیوه ی معرفی کتابا با اون همه علاقه هم خیلی لذت میبرم..نه به نظر نذاشتنم..نه به طولانی نظر گذاشتنم....بارانیو از طرف من ببوس..شاد باشی عزیزم..

سلام عزیزم
ممنونم از لطفت هم من و هم باران خوبیم و امیدواریم که تو هم هرجا که هستی خوب باشی :)
خیلی خوشحالم که از خودم نا امیدت نکردم با معرفی اون کتاب، خدا رو شکر که دوست داشتی... میدونی وقتی دوستان هم سلیقه ای مثل تو پیدا میکنم خیلی خوشحال میشم، چون همفکری و همسلیقگی به آدم مجال صحبت و گفتگو میده، آدما خیلی راحتتر میتونند با اهم ارتباط برقرار کنند... مرسی که نظرتو رو بهم گفتی بهاره جان.
ممنون عزیزم امیدوارم تو هم هرجا هستی شاد باشی و سلامت :)

soso شنبه 25 خرداد 1392 ساعت 10:55 ق.ظ

سلام من از خواننده های خاموشم به نظر من کتاب خوندن خیلی سلیقه ایی هست فکر می کنم اگه کتابی خوندین و خوشتون اومد حتما اعلام کنید برای من خوندن هر کتابی تجربه است البته اگه از نویسنده ایی خوشم نیاد دیگه از کتاب هاش نمی خرم این سه نویسنده هم که اعلام کردی من هیچ کدوم از کارهاشون رو نخوندم همیشه خوش و سلامت باشی

سلام
ممنونم از نظرتون، منم مثل شما هستم اگر کسی از کتابی تعریف کنه می خرم، اگه خوشم اومد بازم از کاراشون می خرم اگه نه که دیگه سمت کتاباشون نمیرم؛ این سه نفر از نویسنده ها هم سبک کاراشون با سلیقه ی من اصلا جور نیست و دوست ندارم به جز همون کتاب اولی که ازشون خوندم دوباره چیزی ازشون بخونم البته از خانم لاری دو کاز خوندم و هیچ کدومشو دوست نداشتم.
چشم اگه کتابی خوندم و دوست داشتم حتما ازش میگم اینجا.

شاذه شنبه 25 خرداد 1392 ساعت 08:09 ب.ظ http://moon30.blogsky.com

سلام عزیزم
امیدوارم زودتر قانون نه ماه اجرا بشه و خیالت راحت بشه
منم سلیقه ی کتابخونیم به تو خیلی نزدیکه و از این سه تا نویسنده هم که گفتی سمتشون نمیری بدم میاد. بنابراین ممنون میشم کتابایی که دوست داری رو معرفی کنی.

سلام شاذه جونم
ممنونم از لطفت عزیزم، خودمم خیلی امیدوارم برام دعا کن لطفا :-*
کی میشه تو کتابتو چاپ کنی و من بیام اینجا و از کتابای قشنگ و دوست داشتنیت تعریف کنم عزیزم :-* :-*
چشم بازم ازشون می گم اینجا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد