آسانسور اداره ما که معرف حضورتان هست... همانکه جان میکند تا آدم را به طبقه مورد نظر برساند... حالا فکر کن خانم همکار ساعت 2:30 خداحافظی کند و برود، بنده هم قرار بوده باشد که همراهشان بروم ولی کاری پیش بیاید برایم که نتوانم با خانم همکار بروم... بعد فکر کن ده دقیقه بعد که از اتاق خارج شده و به سمت آسانسور حرکت نمایم خانم مدیر را تلفن به دست دم آسانسور ببینم که نگران خانم همکار است و با نگرانی شماره میگیرد. ظاهرا خانم همکار نگونبخت که سوار آسانسور میشود، جناب آسانسور هوس سرسرهبازی به سرش میزند و از طبقه پنجم ییهو سُــــــــر میخورد پایین و طبقه اول رضایت میدهد که از حرکت بایستدبیچاره خانم همکاره زهره ترک شده بود از ترس! از قضا پسر جناب مدیر اداری هم در آسانسور بودند و وقتی آسانسور ول میشود پایین ایشان هم تالاپی پرت میشوند وسط آسانسور! خدا رحم کرد این شازده هم آن تو بود که لااقل محض گل روی ایشان هم که شده پدر گرامیشان یک فکری به حال این آسانسور ما بکنند که کردند چون امروز آسانسور درست شده بود و عینهو فرفره این طبقات را بالا و پایین می رفت!
الان نوشت:
زمان چهارشنبه 18 خرداد 1390، ساعت ۲۱:۱۰، بنده همچنان اداره ام!!!
ساعت: ۲۲:۳۰...بالاخره دارم میرم خونه
امان از دست این تکنولوژی همیشه خراب...
پس بالاخره درست شد
یعنی حتمن باید یه اتفاقی بیفته که اینا دست به کار شن؟؟؟
خدا را شکر ژسررئیس هم گیر کرد وگرنه درست نمی کردند
باز هم به فکر خودشون بودن نه کارمندا !
راستی خانم همکار و پسر رییس مجردن ؟!!
داخل آسانسور که اتفاقی نیفتاد ؟
بنده خدا عجب ترس و اضطرابی برشون داشته...
چه وحشتناک. هم آسانسورتون هم تا اون موقع سرکار بودن!!!
باز خدا رو شکر که درست شد!!
میگم دوست جون میخوای رختخوابتم ببر پهن کن اونجا با این اوصاف!
خسته نباشین...وخدا خودش رحم کنه با این اداراتمون.
پله رو از یاد نبرین.
سلام بهاره جونم
وای جقدر خدا به اون خانوم و تو رحم کرده . فکر کن که تو اون کار برات پیش نمی یومد و اون تو بودی چقدر میترسیدی.
چرا اینهمه کار دارین خدا کمکت کنه . مراقب خودت باش عزیزم.
دوستم من اگه اون تو بودم آسانسوره همون طبقه اولم نمی ایستاد و صافتقیم سقوط آزاد می کرد... به قول تو خدا خیلی رحم کرد بهمون
بهار بی خیال. پاشو برو خونهههه
سلام بهاره ی عزیز
یعنی تا ۱۰ و خورده ای شب منتظر شدی تا اسانسور درست بشه؟مگه تو برج میلاد کار می کنی که نمیشه از پله ها بیای؟
نه... کار داشتیم باید حتما حتما ۴شنبه تمومش میکردیم و ۵ شنبه صبح اول وقت تحویلش میدادیم
وگرنه که اتفاقا آسانسور همچنان خراب بود و ۵ طبقه رو پیاده اومدیم پایین