روزهای من
روزهای من

روزهای من

تلفن

 صدای زنگ تلفن، می گه: منو یادت میاد؟
 من همونم که عمرم و چشمای تو داده به باد
 صدای زنگ تلفن می گه که سهم من کجاس؟
 گناه این دربه دری به گردن کدوم ماست؟
                 .....................
 گوشی را بردار! نمی خوام باز با خودم حرف بزنم
 تو که می دونی این ور زنگای نصفه شب منم
 گوشی را بردار تا بگم دلم بازم تنگه برات
 بذار هوای خونه مون، تازه شه از رنگ صدات
 یه تلفن گریه دارم، یه عالمه حرف حساب
 خودت بگو که این سوال، تا کی بمونه بی جواب
  

 قالب وبلاگم و که عوض کردم یاد این ترانه بالایی افتادم... نمیدونم تا حالا شنیدی این ترانه رو یا نه... قبلنا ایران موزیک پخشش می کرد... منکه خیلی دوستش دارم... یاد اون دوران دوستیم با محمد میفتم که وقتی از دستش عصبانی می شدم و به اصطلاح باهاش قهر می کردم تلفناش و جواب نمیدادم... یادمه یه بار بد جور عصبانیم کرده بود و خیلی از دستش ناراحت بودم... گوشیم و گذاشتم رو سایلنت و با خیال راحت گرفتم خوابیدم... صبح که بیدار شدم دیدم ۶۷ تا میس کال دارم فرداش نوبت اون بود که قهر کنهدورانی داشتیم واسه خودمون ... بعضی وقتا دلم بدجور برا اون دوران تنگ میشه... یادش بخیر ...

 من جوری زندگی می کنم که روی قبرم بنویسن: متأسف نبود. 

 در واقع خیلی دلم میخواد این کار و بکنم و راستش و بخوای دارم سعی زیادی می کنم که اینجور بشه... اینجور بشه که جوری زندگی کنم که هرگز متأسف نباشم ولی تو بهتر از من می دونی که گاهی اوقات چرخه زندگی اونجور که تو میخوای و دوست داری نمی چرخه... یه جور دیگه می چرخه که نه تو دوستش داری و نه میخواهیش ... تازه کفر کائناتتم درمیاره وقتی میبینی داره از اونوری می چرخه! پس تو هی متأسف میشی و متأسفتر و متأسفتر! حتی گاهی اوقات دلت به حال این احساس تأسفت هم میسوزه و براش متأسف میشی... ولی با تمام این حرفها، من جوری زندگی می کنم که روی قبرم بنویسن: متأسف نبود!  

 من هرگز قدرت بخشش و دست کم نمی گیرم. 

 نمیدونم تا حالا امتحانش کردی یا نه اگه نه بدون که خیلی قدرتمنده! اونقدر قدرتمند که می تونه تو  رو از ناراحتیای زیادی آزاد کنه. یه نمونه اش خود من! قبلنا برات گفتم که یه دوستی داشتم که بدجور سعی کرد تیشه به ریشه ام بزنه و زندگیم و خراب کنه، ولی آتیشش دامن خودش و گرفت و اون بلایی که میخواست از رو خباثت سر من بیاره، سر خودش اومد و من به لطف خدا بی خطر گذشتم از اون مهلکه؛ چندتایی از شما اون دوست من و میشناسید و میدونید دارم از کی حرف می زنم، خلاصه وقتی اون دوست شر حضوریش و کم کرد، شروع کرد به آزار و آذیت روانی، انقدر اومد تو اون وبلاگم برام چرت و پرت نوشت و اذیتم کرد که برای مدتی اومدن به نت واقعا برام عذاب آور شده بود، نظراتش و پاک می کردم و با اینکه منم آدرس بلاگش و داشتم، ولی بازم بی جواب میذاشتم حرفاش و ... البته یه بار بدجور جوابش و دادم و آتیشش زدم، ولی همون یه بار بود، بعد دیدم اینجور نمیشه... این آدم هی داره من و اذیت میکنه و من درسته بهش کم محلی میکنم ولی خوب واقعا دارم اذیت میشم... پس، شروع کردم براش دعا کردن! شبا موقع خواب از خدا می خواستم از بار مشکلاتش کم کنه و به خودش بیارتش. نمی دونم خدا به حرفام گوش کرد یا نه... نمی دونم اون آدم به خودش اومد یا نه ولی اینو میدونم که درست از اون زمانی که شروع کردم به بخشیدنش و دعا خوندن براش، چنان احساس سبکی و سبکبالی ای پیدا کردم که خدا میدونه... حالا دیگه حرفاش یه هزارم قبل اذیتم می کنه... یه چند باری تو وبلاگ خودش مطالبی نوشت که یه چیزی تو مایه های غلط کردم بود حتی یه بار اومد نوشت ام اس گرفته راستش و بخوای دلم براش خیلی سوخت ولی محمد گفت اون اینار رو نوشته که تو دلت به رحم بیاد ولی حق نداری باهاش تماس بگیری، این آدم موجود خطرناکیه، خلاصه محلش ندادم حالا بعد از 2 سال و بعد از نتیجه نگرفتن از راههایی که انتخاب کرده بود برای دوباره برگشتن، چند روز پیش اومده تو اون یکی بلاگم برام نوشته: خدا لعنتت کنه، خدا عذابت و زیاد کنه! اولش تصمیم گرفتم برای بار دوم جوابش و بدم ولی تصمیمم عوض شد، جوابش باشه به عهده اونی که خوب بلده جواب همه ی بندگانش و درست و حسابی بده، عوضش تصمیم گرفتم دوباره بخشمش چون: من هرگز قدرت بخشش و دست کم نمی گیرم. 

نظرات 12 + ارسال نظر
مشی یکشنبه 14 مهر 1387 ساعت 11:06 ق.ظ http://mashi.blogsky.com

وایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی!!!!! قلب نو مبارک! قالب نو مبارک!
دمب شما سچارک! دمب شما سچارکــــــــــــــــــــــــــــــــــــ!!!! بهــــــــــــاره!

ایده یکشنبه 14 مهر 1387 ساعت 11:59 ق.ظ http://4me.blogsky.com

به به...... مبارکه صولتی خانوم! عجب صولتی نازی نازی!
این شعر اول متن بهش میاد از شعرای مریم حیدرزاده باشه. آیا؟
من انصافن و حقیقتن آدمها رو خیلی راحت میبخشم... در واقع راستشو بخوای حس نکردم کسی بلایی سرم آورده که نباید ببخشمش... معمولن اگر هم بلایی سرم اومده بیشتر زائیده حکمت و روابط علی معلولی میدونم. واسه همینم مشکلی با بخشش ندارم...
خوب خودمو چشم نزنم فردا چیزی پیش بیاد ببینم اینطوری نیستم! ؛)

مشی یکشنبه 14 مهر 1387 ساعت 12:03 ب.ظ

من اون دوستتو خوب می شناسمش بهار جونم! می دونم کیه!

مشی یکشنبه 14 مهر 1387 ساعت 01:09 ب.ظ http://mashi.blogsky.com

بـــــــــــــــــــعـــــــــــــــــله! بریم! آره بهترم دوس جون! ! دیگه استخون درد ندارم!خوب شدم!‌
بریم تا خود صب راه بریم! پایه م! حسابی!

بلوط یکشنبه 14 مهر 1387 ساعت 08:36 ب.ظ

سلام بهاره جون
وای تو چه صبری داری!!! من اگه جای تو بودم نمی دونم چی کار می کردم ولی لااقل یه جوری تلافی می کردم!
تو خیلی بزرگواری کردی که بخشیدیش:)
راستی قالب نو هم مبارک! :*

افسانه دوشنبه 15 مهر 1387 ساعت 01:19 ق.ظ http://affa.persianblog.ir

سلام بهاره جونم.
موضوعهایی که انتخاب می کنی، آآآآآآآی حرف دل منه که تا یه طومار حرف نزنم خالی نمی شم!
..................
راستش هیچ وقت نشده تا ته خط نرم ...همیشه برای همه ی آدمها و اتفاقای زندگیم اونقدر وقت گذاشتم و فرصت دادم ... و گاهی اونقدر به اعمال و رفتارم و طرز برخوردم فکر کردم که خدا رو شکر تا حالا نشده حسرت بخورم و یا احساس تاسف کنم. از این بابت هم خیلی خوشحالم.
هر چند به قول تو گاهی اوقات هم شده که چرخه زندگی خلاف میلم چرخیده ... اما من هم سعی کردم یا باهاش بچرخم یا برای چرخیدنش حکمت و علتی پیدا کنم.
پس فکر کنم رو سنگ قبر من بتونن بنویسن: حسرت نخورد و متاسف نبود!
..................
تا همین چند وقت پیش کاری که منم می کردم بخشیدن آدمها بود و فراموش کردن کاری که انجام دادن ... دیگه اون دوستی دوستی سابق نمی شد ولی تو دلم چیزی نبود و همیشه براشون دعا هم می کردم ... شاید به حق خاطرات خوبی که با هم داشتیم یا نون و نمکی که با هم خورده بودیم ؛) می دونی چرا؟ چون باورم بر این بود و هست که علاوه بر حقی که به گردن ماست، حقی هم به گردن خداست ... و حتی اگه تو بگذری از گناه یا اشتباه کسی، خدا نمی گذره و روز قیامت باید جواب خدا داده بشه ... با خودم هم می گفتم بگذریم که گناه طرف دوبله نشه!
نمی گم تا حالا نشده خودم هم مرتکب اشتباه بشم، چرا! ولی هر وقت متوجه شدم در پی جبرانش هم براومدم ... حداقل کاری که کردم اعتراف به اشتباهم بوده!
اما دو نفر رو نمی تونم و تا الان نتونستم ببخشم: یکی بزرگ درویشی که حرفش تا عملش زمین تا آسمون فاصله داشت ... تموم زندگیش به دغل کاری و دروغگویی گذشته بود ... اون یکی هم، یکی مثل دوست تو ... می دونی چرا؟ چون هر دو تاشون روی طرز فکرم در مورد آدمها یه نقطه پایان گذاشتن!!!
...خیلی حرفها دارم که فقط رو پل صراط می تونم بهشون بزنم!
................
ببخشید خیلی حرف زدم. فکر کنم دلم بدجور پر بود!

افسانه دوشنبه 15 مهر 1387 ساعت 01:20 ق.ظ http://affa.persianblog.ir

راستی ... حسی که منم از خواندن اون شعر داشتم ... دقیقا همون چیزی بود که تو برداشت کردی ... :)
معلوم نیست کی نوبته ما می رسه!

ققنوس دوشنبه 15 مهر 1387 ساعت 11:51 ق.ظ

به به. قالب جدید مبارک. خوشگل شده.

اصولا دوران قهر و آشتی های نامزدی دوران خبی امیدوارم خوشی اون تداوم داشته باشه.
اون دوستت هم خدا از ش بگذره و امیدوارم سر عقل بیاد . به خاطر خودش.

inموریx دوشنبه 15 مهر 1387 ساعت 11:58 ق.ظ http://www.inmorix.persianblog.ir

سلام...اول قالب جدید رو تبریک میگم....شیرینیش یادتون نره....بعدش خیلی عالیه که جوری زندگی می کنی که روی قبرت بنویسن: متأسف نبود. .....خوش بحالت....کار سختیه...موفق باشین...این بخشش تو هم خیلی جالب و دوست داشتنی بود.....شاد باشی دوست عزیز...

نازلی دوشنبه 15 مهر 1387 ساعت 01:58 ب.ظ http://darentezarmojeze.blogsky.com/

سلام بهاره جون چه قالب خوشگلی چقدر شاده. کیف کردم مخصوصا از اون پیغامه که گذاشتی که به من زنگ بزنین.
عزیزم منم با بخشش خیلی خیلی موافقم. واقعا بهتر از این راه حلی وجود نداره.
شاد باشی.

پیرهن پری دوشنبه 15 مهر 1387 ساعت 04:08 ب.ظ

اونی که راجع به بخشش بود و مزاحمت آیی که یکی از دوستات برات پیش می آورد !!‌تقریبن این قضیه رو من هم داشتم !!
هنوهم البته دست بردار نیست و منم که به رو خودم نم یآرم و فک میکنم اگه بهش کم محلی کنم شاید یه کم دست برداره !!
هیچ کینه ای ازش به دل ندارم خیلی وقته که بخشیدمش !‌و دعا میکنم براش که خوب شه !‌

بهاران سه‌شنبه 16 مهر 1387 ساعت 01:13 ب.ظ http://chalesh.blogsky.com

قالب جدیدت مبارک خانومی...
من جوری زندگی می کنم که روی قبرم بنویسن: متأسف نبود.
من هرگز قدرت بخشش و دست کم نمی گیرم..
عالی بود و اینو بارها و بارها ثابت کردی...خوش به حالت کاره سختیه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد