دیشب در راستای پست دیروزم، ماندیم خانه و تصمیم گرفتیم وقتمان را با فیلم و سریال دیدن پر کنیم. اول چهار قسمت پایانی فصل دوم سریال قلب یخی (که واقعا هم سریال یخی است) را دیدیم؛ بعد به خواست محمد شال و کلاه کردیم و رفتیم بیرون که بعد از ۱۰ دقیقه دست از پا درازتر برگشتیم خانه، تمام مغازهها و پاساژها کیپ تا کیپ تعطیل بودند و گله به گله که نگاه میکردی آتش روشن بود و صدای ترقه و نارنجک و خلاصه مواد منفجره بیداد میکرد، راستش را بخواهی یاد آن شلوغ پلوغیهای سه سال پیش افتادم که همه جا دود و آتش و سروصدا بود؛ شاید بیشتر به همین دلیل بود که برگشتیم خانه. سر راه هم یک مرض به جان گرفتهای سیگارت انداخت زیر پایم که نه تنها نیم متر از جایم پراند که تا چند دقیقه گوشم مدام زنگ میزد... همان بهتر که برگشتیم. بعد، رفتم سراغ فیلم یکی از ما دو نفر... به کارگردانی تهمینه میلانی که راستش را بخواهی من تا وقتی پشت صحنه فیلم را ندیدم، نفهمیدم کارگردان تهمینه خانم است؛ اتفاقا در طول فیلم پیش خودم میگفتم چه عجب این السا خانم فیروزآذر با یک کارگردان دیگر به جز خالهاش همکاری کرد!!!
فیلمش را دوست داشتم لطیف، جذاب، عاشقانه و تا بگی خندهآور بود؛ البته خندهآور که میگویم نه فکر کنی منظورم کمدی است، ها...نه، منظورم آن دیالوگها و حرکات فیلمی جدی هستند که خنده را به لبان آدم میآوردند. داستان در مورد پسر دختربازی است که اتفاقا دخترکی جالب سر راهش قرار میگیرد و برعکس دیگر دخترکان عاشق و شیدایش که نمیشود هچ، تازه کاری میکند که او به دنبال دخترک بیفتد... سوژه اش جالب بود و در طول فیلم مدام به این موضوع فکر میکردم که این چطور مجوز پخش و اصلا ساخت گرفته است!
بعد خواستم بیایم و به شما هم معرفیش کنم و بعد به این فکر افتادم که من خیلی وقت است نه از فیلمهایم برایتان گفتهام و نه از کتابهایی که خواندهام! از آنجا که عید نزدیک است و احتمالا خیلیها (ازجمله خودم) وقت آزاد زیادی دراختیار دارند، بد ندیدم چند تا کتاب رمنس لطیف بهتان معرفی کنم:
کتاب اول اسمش «گوشههای پنهان» است اثر مریم فولادی، انتشارات علی. کتاب علاوه بر اینکه عاشقانه است از طرفی اصلا عاشقانه نیست... یعنی یک برهه از زندگی دختر جوانی را روایت میکند که همراه با دایی فرهیخته و کتابفروشش زندگی میکند و با دوستان فرهیخته داییاش که به طور دورهای گرد هم میآیند دوستی دارد و او هم در این جمعهای شبانه شرکت میکند... ماجرای عشق و عاشقی او هم انقدر نامحسوس رخ میدهد که آدم اصلا حسش نمیکند. به نظر من شاید بهتر بود این کتاب هم مثل کتاب شاه ماهی، از نشر ققنوس به بازار میآمد!
کتاب بعدی کتاب طلایه است اثر نگار عدل پرور، نشر علی. این کتاب چیزی بود در مایههای همخانه، آرام، به رنگ شب و کلا هر کتابی که ماجرای ازدواجی اجباری و عشقی بعد از ازدواج را دارد اما در عین حال مثل هیچکدام این کتابها نیست و سوژه ی جالبی دارد... از آن دست کتابهایی است که اگر دست بگیری تا تمامش نکنی زمین نمیگذاریش.
کتابی بعدی «علائم حیاتی یک زن» اثر خانمها فرزانه کرم پور، لادن نیکنام و مهناز رونقی است از انتشارات ققنوس. کتابش یک جوراییه... یک ماجرا است ولی از دید چند نفر روایت میشود جالب و زیباست یعنی منکه دوستش داشتم.
کتاب بعدی را هنوز نخواندهام ام به نظرم بد کتابی نباشد... کتاب «سکوت سرد» اثر ن.صمیم از نشر علی.
این یکی قدیمی است شاید خیلیهایتان خوانده باشیدش اما من خیلی خیلی دوستش دارم و شاید بی اغراق ۷ بار بیشتر خوانده باشمش.. کتاب «برزخ اما بهشت» اثر نازی صفوی از انتشارت ققنوس... به نظر من این کتاب از دالان بهشت خیلی خیلی جذابتر و زیباتر است.
کتاب «سکوت در انتظار» اثر مهناز صیدی هم جز آن دسته از کتابهاییست که من خیلی دوستش دارم و هر وقت مسکن خونم کم شود سراغش میروم... جذاب، لطیف و عاشقانه است. انتشاراتش هم شادان است یادم رفت بگویم.
خلاصه همینها را یادم است.