نشستهام پشت میز اداره و در حال بررسی پوشههایی هستم که مقابلم قرار دارند، با خودم سبک سنگین میکنم که کدامیک را زودتر انجام دهم تا به مشکل برنخورم که ناگهان بوی بسیار خوشی به مشامم میرسد، بوی قهوه است! نمیدانم از کجا میآید ولی میدانم چیزی خاص و مرموز در این بوی خوش نهفته است که به طرفهالعینی حال و هوای نوستالژیک یک کافه ی قدیمی زیبا را در دلم زنده میکند!
مدتی بو میکشم بلکه مشامم پر شود و بینیام عادت کند به این بو و اجازه دهد به کارهایم برسم ولی با هر نفسی که فرو میدهم، حال و هوای نوستالژیک با شدت و قدرت بیشتری به... نمیدانم به دلم، به ذهنم، به قلبم؟ به چه؟ ولی به یک جایی در وجودم فشار میآورد به طوریکه دیگر نمیتوانم مقاومت کنم و فوری سفارش آب جوش میدهم، هرچند این بسته ی کافیمیکسی که در کشوی میزم قرار دارد به هیچ عنوان آن بوی ناب قهوه را نمیدهد ولی به هر حال کاچی به از هیچی! مگر نه اینکه دلستر را مینوشند به هوای آبجو و شامپاین اسلامی را مینوشند به هوای شامپاین واقعی؟ پس این کافی میکس چند ماه مانده در کشو را نیز میتوان نوشید به خیال قهوه!
حال فنجان نسکافه مقابلم است تنها میماند محیط گرم و آرامشبخش یک کافه ی خوب و حسابی با دیوارهای آجری تیره رنگ و صندلی لهستانیهای زیبا؛ که آنهم در عالم واقعیت و در اداره و عدل در این لحظه میسر نیست، ولی میشود چشمها را بست و آن محیط دلچسب را در ذهن مجسم کرد، پس حل است! اما باز هم به دلم نمینشیند یعنی این صداهای اعصاب خردکن تلفن و رفت و آمد همکاران و صدای گفتگویشان نمیگذارد چند ثانیه در عالم هپروت سیر کنم حیف که امروز از آن روزهای پر کار و شلوغ است وگرنه کار و بار را رها کرده و سمت اولین کافه ی نزدیکم هجوم میبردم! اصلا همه چیز زیر سر آن یک فنجان قهوه ی اسرارآمیز است که آرام و قرار را سر صبحی از من گرفته است یکی نیست بگوید آخر همسایه، همکار، تویی که نمیشناسمت یا سر صبحی خودت تنها تنها قهوه نخور یا اگر میخوری یک فکری به حال بویش بکن یا اگر آنهم سختت است نمیمیری اگر یک ذره بیشتر درست کنی و به اتاق بغل و همکاران بی جنبه و شکمویت نیز یک فنجان بدهی!
هـــــــــــــــــــــــــــــــــــوم... عجب بویی دارد لامذهب!
نوش جونتتتتتتتتت
ولی حالا چرا ما رو به هوس انداختی اول صبحی.......
کلا فک کنم هر کی امروز وبلاگتو بخونه یه فنجان قهوه رو بکشه بالا
برم که واسه خودم دم کنم بدجوری هوس کردممممممممممممم
مرسی نهال جونم
آخه دوستم خودمم اول صبحی بدجور به هوس افتاده بودم گفتم بد نیست شما ها رو به هوس بندازم
نوش جان! سلام و اومدن پاییز مبارک!
ممنون لی لی جان
واییی...سر کار حال نمی ده!رو به روی شیشه بارون خورده پاییزی رو به منظره برگهای زرد و سرخ حال می ده!
اون که دیگه خداست دوستم... هوا بارونی و سرد باشه و تو پشت پنجره ایستاده و غرق لذت باشی اونوقت یه فنجون قهوه مشتی فرانس هم دستت باشه... نهایت لذت و آرامش اون حالت
جات خیلی خالی دوست جونم! فنجون رو بردم به لبم و صفحه ی وبتو باز کردم! عنوان رو که دیدم خنده ام گرفت
عـــــــــــــــــاشق این تلخ مزه ی دلپذیرم
چقدر جالب
نوش جونت دوستم
آخی دفعه بعدی با خودت بیار و تو هم جبران کن... من محل کار فقط چایی سبز می نوشم که لاغر بشم ولی انگاری نتیجه عکس داره
سلام
راستش چیزی که باعث میشه من بیشتر حسرت بخورم اینه که بوی قهوه مستم می کنه اما چند وقتیه نمی تونم قهوه و چیزای کافئین دار بخورم.
فقط باید حرص بخورم.
آخی چقدر هوس کرده بودی...
حالا رفتی خونه برای خودت و همسرت درست می کردی.. حالش رو می بردی...
سلام. ما یه همکار ارمنی داشتیم، هر روز همین بلا رو سرمون میاورد تا وقتی بازنشسته شد.
وای به روز و لحظه ای که بهار جان هوس خوردن چیزی کند البته که در طول روز خیلی زیاد پیش می یاد
تمامی این حس ها که منجر به ایجاد شادی های کوچکی میشه یعنی روحی سرشار از زندگی است و تو با تمامی این حس های کوچک و دلپذیرت لحظه های خوبی برای خودت و اطرافیانت می سازی
البته به شرطیکه به من سفارش چیزی ندی ها!!
ای تنبل خان
سلام عزیزم
منم گاهی خیلی هوس قهوه میکنم خیلی حال میده به خصوص وقتی که اوضاع زنانه هم بهم ریخته باشه با یه شکلات خیلی انرژی میده.
مراقب خودت باش عزیز دلم .
نوش جونت
مینا رمزتو عوض کردی؟ هرچی میزنم میگه اشتباهه
اون خط آخر پست بالاییت حسابی منو خندوند!!!
سلام علیکم
هیچ غیر ممکنی وجود ندارد
همت از خود طلب و توکل بر خدا کن
بخشش او واسع است
رحمتش همه را شامل است
موفق باشید
الله حافظ
[گل]
نوش جونت عزیزم
اولین بارونی که زد بیا باهم بریم یه کافه خوب یه قهوه بزنیم...تو ژاییز و بارن خیلی حال میده