دوستان جان بیایید امروز یک فروند مشاعره راه بیندازیم... در این راستا تایید نظرات را برمیدارم پس اگر خواستید چیز خصوصی برام بنویسید به صندوق پستیم بفرستید لطفا... حالا بریم سر شعر:
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساختهاند از بدنم
«میم» بدید لفطا
ساعت 17:30
دوست جونا ممنون از همگی مخصوصا نازلی جونم، فیروزه جان، افسانه جان، ممو جونم، الی عزیز، جودی ابوت گلم، ف ف نازنینم، می می جون و آقا فرداد عزیز... روز خوبی بود مرسی از همگی
پ.ن. نظرات رو دوباره فیلتریش کردم.
موی سپیدم را فلکم آسان نداد
این رشته را به نقد جوانی خریده ام
مرا روی خوشی از زندگی نیست
ولی از زنده ماندن ناگزیرم
می رسد روزی که شرط عاشقی دلدادگی است
آن زمان هر دل فقط یک بار عاشق می شود
در این آتش هر آنکس بیشتر سوخت
چراغش در جهان روشنتر افروخت
تا قفل قفس باز شد آن سوخته پر رفت
دلواپس ما بود ولیکن به سفر رفت
تو را یک فن نباشد ذوفنونی
بلای عقل و مبنای جنونی
یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
ترک رضای خویش کند بر رضای یار
راستی را از کدامین راز با تو پرده برگیرم
منکه چونان کودکی دلباخته بازیچه اش را
بی تو غمگینم
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم
مرا دل هستم اما دلبری نیست
تنم دادی ولی جانم ندادی
به من حال پریشان دادی اما
سر زلف پریشانم ندادی
یک دل و یک جهت و یک رو باش
از دو رویان جهان یک سو باش
شادی روی تو ای دیده به دیدار تو شا
باغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست
تازه
عطرافشان
گلباران باد
در شبی پر ستاره و آرام دختری در غذاب می میرد
دختری در غذاب تنهایی غرق در التهاب می میرد
.
.
وای خاله بهاره دیگه د هام داره تموم می شه
در شبان غم تنهایی خویش
عابد چشم سخنگوی توام
من در این تاریکی
من در این تیر شب جانفرسا
زائر ظلمت گیسوی توام
ما ز بالاییم و بالای می رویم
ما ز دریاییم و دریا می رویم
خاله چرا تایید ها دوباره اومد؟
سیستمم امروز قاط زده نمی دونم این کامنتم پست شده یا نه آخرش... گفته بودم مشاعره و پستت حال و هوامون رو حسابی عوض کرد...
نه نگفته بودی دوستم... خوشحالم خوشت اومده عزیزم