چهارشنبه طبق روال تمام چهارشنبهها من سرم حسابی شلوغه. دارم کارهای مربوط به جلسه شنبه رو انجام میدم که ژیلی (خواهر محمد) زنگ میزنه. بعد از کمی صحبت کردن میگه ما داریم ۵ شنبه صبح میریم آهار اگه کاری ندارید شما هم بیایید. یکدفعه انگار هوای سرد و خنک آهار میخوره تو صورتم... معلومه که میرم تازه اگه کار هم داشتم بازم میرفتم... قرارمون فردا صبحه ولی فردا تا از خواب بیدار بشم و وسایلمونو جمع کنم تا بریم خرید کنیم و یه چیزی بگیریم که لااقل یک وعده ما اونها رو مهمونشون کنیم ساعت شده ۲ بعد از ظهر. فکر میکردم هوای آهار خیلی خنک باشه ولی ساعت ۲ بعدازظهر اونجا فقط چند درجه با ۲ بعدازظهر تهران اختلاف دما داره. بعد از ناهار میریم کمی تو حیاط باغچه مانندشون میشینیم و از صدای شر شر رودخونهای که درست از زیر خونه ژیلی اینها میگذره لذت میبریم.
ساعت ۷ به پیشنهاد محمد شال و کلاه میکنیم و راه میفتیم سمت شکرآب... البته قصد محمد خود شکرآبه ولی چون به آخرا که برسیم راهش سربالایی میشه من زیر بار نمیرم... قرار میشه تا لب چشمه بریم ولی به اونجا که میرسیم خودم دلم میخواد بازم جلوتر برم و تا ۲۰ دقیقه بعد از چشمه رو هم میریم و بعد دیگه بخاطر تاریکی هوا برمیگردیم. شب برخلاف ظهر انقدر سرده که مجبور میشم با دو تا پتو بخوابم ولی بازم تیریک تیرک بلرزم از سرما.
جمعه قراره بعد از ناهار بریم ولی به سرم میزنه بعد از صبحانه از راه شمشک و دیزین بیفتیم تو جاده چالوس و بریم کرج. ژیلی اینا هم استقبال میکنند و بعد از خوردن یه صبحونه مفصل عازم میشیم.
برخلاف نظر همسر ژیلی که میترسید راه شلوغ باشه... خیلیم خلوت بود و کلی لذت بردیم از این نیمچه سفر... سر راه کنار اون چشمه ی زلال نگه داشتیم و نوشیدنی خوردیم... دو ساعت بعدشم تو پورکان دم نان رضوی نگه داشتیم و پالوده خوردیم.
با اینکه مدتش کم بود ولی خستگی خوبی در کردم...جای همگی خالی
عکسای زیر راه شکرآبه:
اینم راه شمشک و دیزین
من هم همچین تجربه ای را ماهی یک بار دارم. البته در روستای خودمون. خیلی لذت بخش است. امیدوارم همیشه سرحال باشی
دقیقا مثل طالقان که گرم بود و ما فکر می کردیم خنکه...
مرسی از عکس ها...
می خواستم اگه عکس نذاشته باشی.. دعوات کنم...
به به خوش به سیر و گشت
مرسی از عکسا. روحم تازه شد دوست جونم
به به~
طالقان هم خیلی گرم بود!!!
چقدر من عاشق اینجور سفرهای کوتاه و بی آلایش هستم عکسهاش عالی بودن بهاره جان
خوشحالم خستگیتون در رفته
آخیششششششششش!خنک شدم!تو این هوای شخمی خیلی می چسبه آدم همچین جایی بره...
آخر هفته ما که همه ش به تولدبازی و مهمونی گذشت و پارک نهج البلاغه!
سلام بهاره جونم
خدارو شکر که بهت خوش گذشته . از پستت معلومه که حالت بهتره خوشحالم عزیزم مراقب خودت باش.
ما که نبودیم باهاتون اما عکسا یه حال اساسی بهمون داد تو این صبح گرم و شرجی... همیشه به سفر عزیزم...
همیشه به سفر دوست گلم
این دوستای گلتو جمع کن یه سفر با هم بریم
جدی میایی دوستم؟
چقدر کار خوبی کردی فدات شم. انگار کلی هم خوش گذشته. تا باشه ازین خبرا. واقعا زحمت کشیدی بابت عکس ها. مرسی. باید یه سفر بریم ببینیم چه جوریه
خیلی حسودیم می کنه وقتی از سفر شمالتون می نویسید اونوقت ما تو این گرما نفسمون در نمیاد فاصله تا شمالم که خدا کیلومتره
الهی ... خوب یه بار بیا تهران ببرمت آهار... آهار نزدیک تهرانه عزیزم
رمز پست قبلی رو هم لطف کن
وااااااااااااااای چه سبز و خنک . خوش به حالت دلم برای یه جای خنک بد جوری تنگیده
همچین آخر هفته ای آدم رو سرحال میاره و آماده میکنه برای یه هفته کاری جدید! همیشه شاد باشی دوست خوبم
چه خوب انگار خیلی خوش گذشته عکس ها هم خیلی خومشول بودن
سفر اگه با همسفر خوبی باشه خوش میگذره هر جا که باشه
این عکسا که گذاشتی محشره
حس خنکی به آدم میده
خوشحالم که بهت خوش گذشته
خدا رو شکر
خیلی دلم خواست که از منظره های بکر و زیبای آهار هم دیدن کنم. وسوسه ام کردی دختر شیطون
جالبه که من هم یکی از برنامه هام رفتن از جاده دیزین به چلوسه...
ببخشید...سلام
عکس ها ذوق زده ام کرد....
خیلی قشنگ با طبیعت درگیر شدین که این عکس هارو گرفتین....
همیشه خوش باشین و دلگرم.
سلام بهاره ی عزیز
ما روباش که فکر کردیم که پیاده گز کردین این یکی دو روزه رو.
آهار شکراب خیلی جای قشنگیه.به خصوص اون سمت ابشارش فوق العاده س.
خیلی خنک بود این یکی دو روزه مناطق کوهستانی.خوش به حال هر کی رفت.
راستی من بیستاب هستم.