حضرت باری تعالی، خداوندگارِ قادرِ متعالِ یکتا راستش را بگو حضرت عباسی باز چه خوابی برایمان دیده ای؟هاین؟ آخر این دیگر چه جور آب و هوایی است که برایمان خلق کرده ای این روزها؟ هوا نه آنچنان ابریست که لذت ببریم از دیدنش، نه آنچنان صاف است که در آبی بیکرانش غرق شویم، نه آنچنان تمیز است که با یک نفس عمیق ششها را پر از اکسیژن نماییم و نه آنچنان کثیف است که با دیدنش زانوی غم بغل بگیریم! به جان خودمان ما همینجور گیرپاژ کرده و حیرانیم از دیدن این شرایط هوایی (اقلیمی؟) عجیب غریب! می گویی نه؟ یک نگاه به آسمان بینداز هم الان بعدش برایم بگو این هوا دقیقا چه جور هواییست؟! اصلا بگو بدانم تو از کی تا به حال اواخر خرداد اینهمه هوا را بهم میریختی؟ هان هان هان؟ اواخر خرداد همیشه آنقدر گرم و طاقت فرسا بود که جانمان در می آمد ولی حالا این هوا را ببین... البته نه که من شاکی باشم از هوای ابری خنک ها... نه اصلا... کور شوم اگر دروغ بگویم ولی آخر یک جورایی عجیب و غریب است برایم و راستش را بخواهی کمی تا قسمتی احساس ناامنی میکنم... جان من راستش را بگو باز چه خوابی برایمان دیده ای؟ راستی تا یادم نرفته... یادت باشد این بار که ازت درخواست سوپرایز کردم محل سگ هم بهم ندادی... یادت باشد آخدا دلم را شکستی حسابی... گیریم من سرپا تقصیر و پر از گناه ولی تو باید اینجور می کردی با منی که آنگونه مظلوم و مغموم ازت طلب کمک کردم؟ نه خدایی این رسمش بود تو با آن عرش کبریایی باعظمتت بخواهی حالِ منِ انسانِ ناتوان پیزوری را بگیری؟ نه خدایی این رسمش بود؟ البته حالا هنوز هم دیر نشده خدا جانم بنده همچنان چشم امیدم به سوی توست و منتظر لطف و کرمت می باشم و تا جوابم را ندهی دست از سر مبارکت بر نمیدارم که نمیدارم پس، کرم نما کریما ببینیم چه در چنته داری
بدون شرح:
ای عرش کبریایی چیه پس تو سرت؟!
کی با ما را میایی جون مادرت!!
من و تو امروز بدجوری به خدا گیر دادیم هااااااااااااا!الان قهرش می گیره و با یه صاعقه کتابخونه من و تو رو می پکونه و می فرسته رو هوا دوس جون!!
چه بامزه ست این عکسا!عین همن!
نه بابا دوست جون خدا جنبه اش زیاده به این زودیا سوسکمون نمیکنه
(یعنی امیدوارم که اینجور باشه
)
امروز صبح داشتم می رفتم بیرون خواستم ببینم می شه دخترک رو برد یا نه دیدم نه اونقدر گرمه که با تاب شلوارک ببرمش نه اونقدر سرده که لباس آستین دار بپوشونم بهش... نه اونقدر عالیه که با خیال راحت ببرمش نه گرد و غبارش اونقدر زیاده که کلا قید بیرون رفتنو بزنم...
در نتیجه ...بردمش!!!!
عکس دومی رو اولین باره می بینمش الگوها رو داری؟
ممنونم از راهنماییت!! فکر می کنم از حالا بهتر درستش کنم

! فقط تعریف هارو شنیده بودم
وای لباس کیت چقدر نازه! من نتونستم عروسیشونو ببینم و بعدش هم نشد عکسارو ببینم
وای راست میگی ! انگار هوای همه جا همین طوره!
والله تکلیف ما هم با این هوا معلوم نیست. امروز خنک بود. باز دمش گرم که گرم نبود.
چه جالب ست شدن با هم.
هاین؟؟؟؟ (بدون شرح)
سلام دوست جونم
خیلی بهش فکر نکن خسته میشی
این عکسا خیلی بامزه بودن
بالاخره آپ کردم
چی بگم والله!
عاشق این عکسا شدم ها!
ولی خدایی شبا خوبه اونقده سرده که من گاهی پا میشم یه بلوز دیگه هم میپوشم ( مثلا همین دیشب این اتفاق افتاد).
این عکسا خیلی قشنگ بود.
سلام بهاره جونم
این قدر به آب و هوای خدا گیر نده. آخر و عاقبت نداره ها یهو دیدی رعد و برق شد بارون گرفت سیل اومد سونامی اتفاق افتاد تا بدونی الان چقدر هم هوا عالیه.
می گم مهم نیست که خدا هوا رو چه شکلی برامون درست کنه... مهم اینکه هوای ما رو داشته باشه ... نه؟؟
خداییش خدا خیلی بامزس ها
چه عسک قشنگی. جالب ناک بید
مولانا می فرماید:
آب کم جو تشنگی آور بدست...
عجب صفایی می کنین شما با خداتون...خوش به حال شما.
سلام...
به زودی نتیجه میگیرین بهاره خانوم.
ان شاءالله نفستون حق باشه آقا فرداد.
دیدی چقدر مراسم عروسیشون بامزه بود و لباسها عروس ساده بودن.
حالا اگه تو دارقوز آباد سلفی ایران یه عروسی بر پا بشه دیگه هیچی.....
به جان خودم من فکر کردم امروز صبح هوا ابریه.عین دیوونه ها با خودم کلا گپ بردم.
آهان دیگه منم همینو میگم دیگه خدا تکلیفونو روشن نمیکنه نه ابریه ابریه هوا نه صاف صاف... امروز صبح و بعدازظهر که هوا انقدر کثیف بود انگار ابری بود ولی الان که شبه من گردو غبارا رو نمی بینم ولی آسمون واقعا ابریه...
بابا بهار جان کشتی خدا رو که ! بسه بچه مرد از بس غر زدی بهش . بی خیال درست بشو این خدائه