تو را در لحظه هایم
تو را در بطن غمگین نگاهم
تو را در خواب شیرین سحرگاه
تو را در متن سنگین کتابم
تو را در رود سیال خیالم
تو را در اوج گریه ی شبانگاه
تو را با صورتی زیباتر از ماه
تو را با پیرهنی رنگ گل سرخ
تو را با خرمن انبوه گیسو
تو را با نرگسی رنگ شبایم
تو را با خنده ای مملو ز شادی
تو را در دشت زیبای شقایق
تو را در حال بازی با ملائک
تو را معصومتر از هرچه فرشته
تو را زیباتر از هرچه ستاره
به یادت آرم و می بوسمت باز
تو را در قعر دریای وجودم
تو را با بند بند تار و پودم
تو را با هر نفس که میدهم دم
تو را حس می کنم عزیز مادر
تو در جان منی، من غم ندارم
تو ایمان منی، من کم ندارم*
تو را آهو، نهال یا که سپیده
تو را رویا، مارال، شاید عطیه
دهم اسم و دهم نام و دهم جان
دهم قلب و دهم روح و دهم حال
تو که امید فردای بهاری
تو، شیرینترین هدیۀ خدایی
* این دو بیت از شاهکار بینش پژوه بود.
پ.ن. ۱. شعر از خودم بود ببخشید اگه ریب زدم
پ.ن. ۲. می تونه خبری باشه می تونه هم نباشه... این فقط حسی بود که اومد سراغم برای کودکی که ممکنه درآینده داشته باشم، همین
سلام دوست جونم
ذوق شعرتان هم ستودنیست. به امید روزی که برای آن فرشته ی کوچک این شعر را بخوانی
سلام عزیزم
ممنونم شاذه جان تو لطف داری به من
سلام. دست درد نکنه مامانی که این قدر شعر های خوشگل و ناز برام گفتی... مامانی شاعرم بودی ما خبر نداشتیم ها... معلومه که هنوز من نیومده حسابی فکر و ذکرتو پر کردم. حالا بزار بیام ببین چه کارها که نمی کنم. می شم همه زندگیت. همه آرزوهات. همه رویاهات. حاضری برام هر کاری بکنی... بذار. صبر کن. وایسا بذار بیام....
(از طرف نی نی)
بهاره جون شعرت در حد بوندسلیگا قوی بودها... آفرین. می بینی یک نی نی معصوم چه قدر می تونه استعدادهای آدمیزاد رو شکوفا کنه. نیومده اینه اگه بیاد قطعا همیشه خنده رو لبت شکوفا می شه... حسابی مراقب خودت باش. خیلی خوشحال می شم اگه خبر قطعی ازت بشنوم
وای چه حرفای خوشگل و نازی زدی برای از طرف نی نی آینده افسانه جونم... خیـــــــــــــــــلی مرسی
در مورد شعر هم عزیزم مرسی که بهم انرژی مثبت میدی و به خودم امیدوارم می کنی
مرسی عزیز دلم
خدا کنه خبری باشه...
سلام بهاره خانم...
خوش به حال این گل هنوز نیامده...چقدر مهربونی و عاطفه در انتظارشه.چه مادر شاعر و عاشقی در انتظارشه....
خدا هرچه زودتر چشم شما رو به جمال خوشگلش روشن کنه...انشالله.
من با اینکه خودم دوتا شو دارم ولی اسم بچه کوچولو که میاد نیشم تا بنا گوش باز میشه....
خدا حافظ شما و خانواده تون باشه.
سلام
شما لطف دارید خیلی ممنونم
الهی... امیدوارم خدا حفظشون کنه براتون
همینطور امیدوارم حافظ شما و خانواده ی خوبتون باشه.
سلام بهاری. ممنون از نظرت دوستم. اونجا نظرات پست خصوصی رو جواب نمیدم. خودمم گیجم. کاش همش خواب بود.
ایشاله که خبری هست و نینی در راهه...
سلام عزیزم...واقعا نمی دونم چی بگم دوستم... امیدوارم خدا خودش کمک کنه
ممنون گلم.
من که شعرت را خیلی دوست داشتم دوستم!
لطف داری به من طناز جانم... ممنون
اسم دختر اون وقتای منم بهار خانمه!
اه چه جالب
وای بهاره جونم بسیار زیبا بود مثل همیشه......امیدوارم همیشه خبرای خوب باشه
ممنونم عزیز دلم... تو لطف داری به من
ایشالا به سلامتی عزیزم
مرسی عزیزم
وای !
آخی !
راستش همون جا که گفتی تو را در متن سنگین کتابم ... گفتم حتمن شعر از خودته .
الهی کودک فرداهایت همونطور باشه که خودت می خوای . ای مادر پیشاپیش عاشق.
ممنون الی جانم
حس زنانگی ات پرواز می کند
ایشاالله که زود زود میاد...
وااااووووووووووووووووووو...دیمبله دیمبو دیمبله دیمبو بهاره مامان میشه
نه بابا... هنوز مامان نشدم که ... ولی حالا در آینده شاید شدم
خیلی قشنگ بود بهاره جان.
فکر کردم خبریه حتما ! چه حس مادرانت گل کرده بوده ها !
ایشالا که خبری بشه و بعد ها این شعر رو براش بخونی
ممنون زهرا جان
فعلا که خبری نیست ولی اگر شد حتما خبرت می کنم دوستم
بازم ممنونم عزیزم
سلام بهره جان.چرا خجالت کشیدی یه مصرع هم میگفتی تو را من چشم در راهم شباهنگام.
اما خارج از شوخی (که البته اگه از حرف من ناراحت نشده باشی)شعر لطیفی بود درمورد اسمشم یگم باید اول بری سایت ثبت احوال ببینی این اسم هایی که تو گفتی جزء پنچ هزارتای مجاز هست یا نه.
بهاره جان خوشحال میشم اگه به وبلاگ من هم سر بزنی و در صورت تمایل همدیگرو لینک کنیم.
لطفا حد اقلش سر بزن.منون.
راست میگید ها... اونو یادم نبود
ممنونم لطف دارید شما... اگر خدا فرزندی بهم داد، برای اسمش حتما باید برم چک کنم اسم مورد علاقه ام رو
حتما بهتون سر می زنم... ممنون.
سلام بهاره جونم بهتون تبریک می گویم به خاطر وب خیلی قشنگتون کلی حال کردم دوست دارم تبادل لینک کنیم فقط امر کن با چه اسمی لینکت کنم ممنونم منتظرتم
شما لطف دارید... ممنون
وااااااااااااااااااااااای بهاره جونم تبریک ... امیدوارم خبری باشه اگه دوست داری الانا مامان بشی :)
چه مامانی بشی تو :)))
....
دختر هم دوست داری، نه؟
مرسی افسانه جونم
راستش فعلا خبری نیست... احساسش جلو جلو اومده سراغم
قبلنا فقط دختر دوست داشتم ولی الان برام فرقی نمی کنه بچه سالم باشه هرچی بود بود
کجایی بابا؟بهت رای داده بیدم...!
هستم همینجاها دوست جون... دستت درد نکنه ولی کجا رای دادی بهم دوست جون؟
سلام
شعر قشنگی بود مخصوصا اینکه موضوعش عشق کلیشه ای نبود و عشق به فرزند بود که تو این روز ها کمتر پیدا می شه(من خودم زیاد بزرگ نیستم)
جالبه که قبل از بدنیا اومدن نی نی کوچولوتون این رو گفتین خدا رو چه دیدید فردا یک متن می گذارید و برای بچتون شعر می گید و زیرش عکس شازده رو می گذارید. چقدر قشنگ
ایرانی ها کلا شاعریشون خوبه
خوشحال می شم اگه از وبلاگم دیدن کنید بالاخره من هم تقریبا می شه گفت یک نوجوانم ده بیست سال دیگه بچه دار میشم(ان شا الله یادم رفت!)
سلام
ممنونم لطف دارید.
حتما میام دیدنتون. مرسی که سر زدید
سلام بهاره جان...
چه خبر؟!
خبر قطعی نداری به ما منتظرها بدی؟!
ما منتظر خبرهای خوش هستیم...
ما با تولد سهممان را از دنیا میگیریم
بعد از آن باید سهم دنیا را بدهیم
ما در میان پدیدهها زندگی نمیکنیم
بلکه در میان فکر کردن به پدیدهها زندگی میکنیم
ما برای آنکه زنده باشیم زندگی نمیکنیم
بلکه برای آنکه زندگی کنیم زنده هستیم
ما برای سایههایمان نقش یک جسم را داریم
وبرای جسمهایمان ، آیا نقش یک روح را داریم ؟
ما نمیتوانیم همه چیز را باهم داشته باشیم
جز آن چیزی که در وجود همه چیز هست
آزاده دهقانی
بسیار مطلب جالبی بود. ممنون که با من تقسیمش کردید.
بهار ادامه داستان چی شد؟؟؟ من منتظرما موندم تو خماری
عزیزمچشم سعی می کنم امروز یا فردا بگذارم براتون... ببخشید منتظر موندی مینا گلی