دلم هوای برف کرده خدا. از اون برفای سنگین سنگین سنگین ... از اونا که باعث بسته شدن خیابونا و مدارس و اداره جات و ... میشوند. از اونا که پارکها و حیاط خونه ی ما رو انقدر خوشگل می کنند که تو دلت میخواد این لحظه هیچ وقت تموم نشه و اصلا ای کاش ههمه ی فصول زمستون و برفی بود... دلم میخواد هوا اینجوری بشه و منم تو این هوای سرد سرد برفی و زیر اون برف زیبا برم یه کافه ی دنج بشینم و کاپوچینو بخورم یا شایدم دلم هات چاکلت خواست یا شایدم اصلا هوس بستنی کردم، نمیدونم؛ فقط اینو میدونم دلم میخواد میشستم اونجا و در حین خوردن نوشیدنی گرم یا سردم زل می زدم به خیابون خلوت بی ماشین و پوشالای زیبا و سبک برف که میشینند روی زمین و بعدشم آی کیف می کردم؛ آی کیف می کردم!
من دلم آدم برفی میخواد؛ و یک گلوله ی گنده ی گنده تا پرتش کنم طرف هر کسی که اون لحظه داره از مقابلم رد میشه یا یه مشت برف نرم و سبک میخوام که بندازمش تو پیرهن محمد که اونم هی دور خودش بچرخه و هی جیغ بزنه! و دلم میخواد برم یه جایی که یه عالمه برف داشته باشه و هی سر بخورم و سر بخورم... و دوست دارم یک کاسه رو پر از برف بکنم و روش مربای آلبالو بریزم و اممممممممممم،،، بخورمش و دلم میخواد زیر بارش اون برفای زیبا انقدر راه برم و راه برم که کم کم تبدیل بشم به یک آدم برفی گنده ی متحرک...
خدایا چی شد که باهامون قهر کردی؟ چی شد که دیگه دوستمون نداری؟ کجا رو اشتباه رفتیم خدا؟ به من بگو اشتباهمون مگه چقدر بزرگ و ناشایست بود که حاضر نیستی ببخشیمون؟ خدایا هیچ وقت فکر نمی کردم تو بی مهر و محبت بشی و محروممون کنی از دریای بی کران لطف و احسانت... همیشه فکر می کردم تو دریای لطف و کرمت انتها و پایانی نداره! خدایا من تو رو یه جور دیگه شناختم... من تو رو همیشه باگذشت و رئوف می دیدم و عادت کرده بودم به نوازش دستای گرم و پر مهرت... اصلا میگیم من بد، فلانی و فلانی و فلانی هم بد؛ ولی آیا همهمون بدیم؟ یعنی هیچکی نبود این وسط که تو دوستش داشته بشی و بخاطر اون از گناه بقیه هم بگذری؟ یعنی نبود کسی که اینقدر پیش تو اجر و قرب داشته باشه که تو دلت نیاد روش و زمین بندازی و محض گل روی اونم که شده بقیه رو هم مورد رحمت خودت قرار بدی و یه برف حسابی و مشتی بفرستی برامون؟ من اگه می دونستم اون برف زیبا و سنگین پارسال و که فرستادی قرار بوده دیگه هیچ برفی پشت بندش نفرستی برامون، هرگز اونهمه ذوف و خوشحالی نمی کردم... خدایا حالمون و نگیر و یه فکری به حال دلای برفی منتظر بکن... اصلا من از طرف خودم و همه ی بندگان بد بد بدت، میگم غلط کردم... تو بزرگی کن و ببخش... آخه من دلم برف میخواد خدا... برف!
منم برف می خواااااااااااااااااااااااااااااااام
خدایا ! منم غلط کردم !
سال گذشته به یکی از دانشگاههای نظامی رفته بودم .برف زیاد اومده بود .هرکس که رد میشد یه گلوله برف حوالش میکردم .اینقد کیف داشت که نگو.هیچکدوم را هم نمیشناختم.اخر سر یه نفر سوال کرد چرا میزنی.تا جواب دادم.گفت بزن!خوزستانی برف ندیده!!!
ببار ای برف.....
خوچم میاد که بهاره جونم هم مث من عاشخ برفه و هی دلش برف میخواد... والا منم نمیدونم چرا این برف نمیباره... البته بازم یه چیکه بارون زد دل ما خوش شد... حال فک کن من هی دلم میخواد برف بیاد برفارو بخورم! نمیدونم این دیگه چه صیغه ایه. حکمن کمبود یه چیزی تو بدنمه که باعث میشه دلم بخواد... از اون ور با این آلودگی هوا وختی برف میاد اونقده کثیفه که نمیشه خوردش... ما نیز دلمان برف خوردنی میخواهد!
دوس دارم کنار شومینه یه پنجره شیشه ای بزرگ باشه تا بتونم گرما رو از نزدیک و سرما رو از دور حس کنم!
ای خدا از رحمتت سیرابمون کن! الهی آمین!!
بهاره جون خسته شدیم از بس خواستیم و خدا هی قهر کرد اصلا ولش کن. شاید از دیار ما رفته و داره جاهای دیگه رو برفی میکنه.
منم دلم میخواد
سلام دوست جونم
حرف دل همه مون رو زدی... نمی دونم چرا امسال اینطوری شده...

البته هنوز نیمه ی دیگه ی زمستون باقی مونده. هنوزم میشه امیدوار بود
امیدوارم خدا بالاخره دلش به حال بنده هاش بسوزه و از اون برفای خوشگل بهمنی بفرسته
اینقدر از این برفه تعریف کردی که منم دلم برف خواست....گرچه تا هفته پیش توش غرق بودم ولی فقط کار بود نه هات چاکلت بود نه چیز دیگه
منم دلم برررررررررررررررررف میخواد.
تابستون به خیر بگذره با این وضعیت