تا حالا شده پیش خودت فکر کنی که این کرو لالهای طلفکی چی میکشند؟ شده تا حالا فکر کنی که چقدر سخته براشون حرف دلشونو به اطرافیانشون بفهمونن و چقدر حرصشون میگیره وقتی کسی نمی فهمه حرف و مقصودشون رو؟ من خوب میفهمم؛ یعنی راستش و بخوای منم نمیفهمیدم تا اینکه چند سال پیش اون وقتا که هنوز تدریس می کردم، نیم ساعت مونده به پایان یکی از کلاسام، صدام کم و کمتر و کمتر و آخر سرم قطع شد و به مدت 2 هفته هم همونجور قطع باقی موند. تو این مدت هرچی اته پته می کردم هیچکی نمیفهمید چی میگم. انقدر عصبانی می شدم که نگو...در اصطلاح عامیانه به این امر خروسک می گویند! یادمه یه روز آژانس گرفته بودم که برم جایی راننده آژانس یک پیر مرد 60-70 ساله بود. هیچی ما سوار شدیم و بسم الله راه افتادیم، وسطای راه توی اتوبان باید وارد یکی از خروجی ها می شدیم ولی از شواهد امر اینجور بر میومد که جناب راننده یا داره در عالم هپروت سیر میکنه و اصلا حواسش نیست که وارد خروجی بشه و یا اینکه میخواد از راه شونصد سال پیش که خیلی طولاتی تر بود، بره. صداش کردم که:
- آقا از اینجا برید لطفا.
- سکوت.... همچنان داره راه خودش و میره!
- اه آقا دارید رد می شید.
-بازم سکوت.
_آقا؟! داشتم داد می زدم ولی صدام بلندتر از وزوز مگس هم نبود و متاسفانه ظاهرا گوش جناب راننده هم سنگین بود. مجبور شدم با حرکات ژانگولری بهش بفهمونم که وارد خروجی بشه ولی معلوم شد یا هنوزم تو عالم هپروته یا چشماش کوره! که من ترجیح دادم فکر کنم تو عالم هپروته چه اگه چشاش کور بود که باید دست به دامان فاطمه زهرا و حضرت ابوالفضل و اینا می شدم... هیچی دیگه مجبور شدم 2 تا محکم بزنم رو شونه اش تا متوجه من بشه، حالا متوجه من شده ولی متوجه حرفام نمیشه... خلاصه با هزار بدبختی و مصیبت به آقاهه فهموندم که وارد خروجی بشه!
یه روزم رفتم داروخونه کرم دست بگیرم...دو ساعت خودم و کشتم که به فروشنده بفهمونم چی میخوام...بعد دو ساعت که آقا همینجور هاج و واج نگام کرد گفت:خانم ببخشیدا...من اصلا نفهمیدم چی گفتید!!! چنان دودی از کله ام بلند شده بود که نگو. شروع کردم به داده و بیداد کردن... ولی هرچی بیشتر داد می زدم صدام کمتر در میومد (البته اینبار داشتم دعواش میکردم که آخه مرد حسابی مگه مرض داری؟ خوب اگه نمیفهمی چی میگم زودتر بگو 2 ساعته دارم با این صدا حرف میزنم تازه الان میگی نفهمیدی چی گفتم؟!)
حالا دیگه متلکها و تیکه هایی که بچه ها بارم کردند بماند:
_تیچر صداتون چه خوشگل شده...
_تیچر ما این سانگه رو خوب یاد نگرفتیم، میشه یه بار دیگه بذارید بخونیم با هم؟
این از شاگردام ...اونم از همکارام...چنان دلداری هایی بهم می دادند که نگو:
_خانم ع نترسیدا...چیزی نیست...منم چند وقت پیش همینجوری شدم...تا یک ماه صدا نداشتم ولی بعد از یه ماه خوب شدم...
حالا خدا رحم کرد اون موقع مجرد بودم فک کن الان خروسک بگیرم مثلا! وای خدا به دور؛ محمد سوسک و پشه ام میکنه... مخصوصا بعضی وقتا که یه حرفای زوری میزنه آدم میخواد از دستش یک فروند جیغ بنفش بزنه، اون موقع ها فکر کنم اگه خروسک بگیرم کارم به سکته و بیمارستان بکشه.
********************
چنین با مهربانی خواندنت چیست؟
بدین نامهربانی راندنت چیست؟
بپرس از این دل دیوانه ئ من
که ای بیچاره عاشق...
ماندنت چیست؟
وای بهاره هر وخ تو پست اینطوری میذاری من کلی میخندم از دستت. اصلن یه جورایی خیلی بامزه حرص میخوری آدم هی دلش میخواد بخنده... آخ نزنننننننننننن.... خوب تقصیر من چیه که تو بامزه حرص میخوری!

نه من خوشبختانه تا به حال خروسک نگرفتم...ولی تصور که می کنم می بینم واقعاً اعصاب خرد کنه.
البته فک کنم از نظر آقایون بد نیست یه کم از دست غرغر کردن هامون راحت میشن!!!
که ای بیچاره عاشق ماندنت چیست؟؟ چه خوف نوشتی دوسم!! آخ آخ آخ!یاد اون روزا می افتم که مردن مردن باید می رفتیم سرکلاسای این یارو موقشنگ! قبل رفتن تو گور باید اول سر کلاسای "NB" و "NC" می رفتیم بعد اجلو لبیک می گفتیم!
واقعا" اون موقه ها سرماخوردگی مصیبت بید! منم تا یه ماه خوف نمی شدم! نکنه اون همکاره من بودم که بهت گفتم؟یا آقای ش... بود؟
آخه کارمون همه ش با صدا بود دیگه . اگه سرما می خوردیم میریخ تو سینمون و می شد برونشیت مزمن! بعد من یه سرفه هایی می کردم که بیا و ببین! افتضاح بود!!

دوس جون مواظب باش دیگه سلما نخوری! زمستون امسال فک کنم زمستون سختی می شه!
سلام بهاره جون.
وای که چه سخته اینجوری. من تا حالا خروسک نگرفتم. اما حتا یه سرماخوردگی ساده که میگیرم و صدا میگیره یه حالیس میشم.
مواظب باش سرمانخوری حالا
روزگار به کام عزیزم.
سلام
من وبلاگم رو حذف کردم. اومدم به دوستان سر بزنم.
واقعا باید مراقب سلامتی تو این زمستون سخت بود
ایام به کام
آخی نازززززی :)

صدای خروسکی دوووووست دارم ... البته نه در حدی که کاملا قطع بشه ...
.................
برات سلامتی آرزو می کنم دوستم، در این زمستون سرد ...
سلام خانومی...خوبی؟




منم از این حرفا شنیدم... مثلا از روی دلسوزیه ولی به بدترین شکل ممکن
گفتی خروسکو کردی کبابم
منه بخت برگشته که به خاطره قطعیه صدا مجبور شدم سه ماه کامل حرف نزنم
می دونم خیلی دوران سختیه خیلی...تازه این سکوته سه ماه نه یک بار که دوبار منو مبتلا کرد و دوومیش همین چند ماه پیش بود
امان امان از حرفهایی که برای دلخوشی گفته
میشه و لی در واقع دل کشیه
مواظب خودت باش
اولش ترسیدم فکر کردم دو هفته لال شده بودی!!
من وقتی سرما می خورمو صدام می شه مثل پسرای ۱۴ ساله اصلا روم نمنی شه حرف بزنم!!می رم رو سایلنت!!
واای نکنه یه روز خروسک بگیرم ..
ولی فکر کنم شوهرم اون روز ها با دمش گردو بشکنه !
آپدیت شد منتظرم
چه خروسک با برکتی
برعکس ایده من کلی دلم برات سوخت اصلا هم نخندیم هم سر اون کلاسها . چون این اتفاق برای من هم افتاد فقط فرقش این بود که توی کلاسها صدام تو دماغی هم شده بود بعد شاگردام داشتن منو درسته میخوردن. خیلی حس بدیه.
سلام...واقعا وقتی آدم نعمت سلامتی رو از دست میده تازه میفهمه که چقدر مهم بوده و بقیه که از این نعمت منتفع نیستن چی میکشن...مخصوصا تو جامعه ما که هیچ امکاناتی واسه این تیپ از آدمها نیستش...امیدوارم همیشه سلامت باشین