روزهای من
روزهای من

روزهای من

خانم گل

روزهایی که خانم گل می آید به خانه ما، فرض بر این است که خانه ی ما قرار است خیلی پاک و پاکیزه شود، سنگ آشپزخانه بایست برایت برق بزند به چه زیبایی، اتاقها قرارند مرتب و منظم شوند، رختهای کثیف خود را آماده ی شستو می کنند؛ میز توالت له له میزند تا خانم گل زودتر به سراغش رفته و انبوهی از خرده ریزها را از رویش بردارد، من قرار است به محض ورود به خانه، لبخند به لبانم بیاید که به به چه خانه ی تمیزی، حالم ج...ا آمد؛ اما... حقیقت این است که روزهایی که خانم گل می آید به خانه ما، انگار که اصلا از اولش هم نیامده است به خانه ی ما! این درست که خانه جارو شده است اما نمی دانم این چیزهای اعصاب خردکنی که می روند زیر پایم پس چیست؟! سنگ آشپزخانه شسته شده است آری، اما رویش دستمال خشک کنِ خیس درست روی چاه قرار دارد و نه تنها منظره ای بس نازیبا را پدید آورده است بلکه خود باعث شده است تا آب از آنورش جمع شود و زمین همچنان خیس بماند!!! اتاقها ظاهرا مرتب شده اند اما رخت آویز وسط اتاق باران پهن است و تلی از لباسهای شسته شده رویش ولو شده اند به این امید که تا ده روز آینده خشک شوند به این منوال!!! تاپ کثیف من که قرار بود همراه لباسهای دیگر شسته شود، واقعا نمیدانم چرا از دستگیره ی کم آویزان است؟! خرت و پرتهای روی میز توالت قرار بود مرتب و کم شوند اما حالا همگی به صورتی صدها برابر اسفناکتر از وضعیت قبل کنار یکدیگر ردیف شده اند، عطرها من به روشی کاملا خرکی کنار صندوقچه ی جواهرات قرار گرفته اند، رژ لبهایم کنار عطرههای محمد، عطرهای محمد هم کنار کرمهای من، مثلا! و تو فکر می کنی من با چه صحنه ای مواجه می شوم به وق ورورد==> بخار شور وسط حال در انتظار جمع شدنست، اساسب بازیهای باران همان وسط جلوی تلویزیون پخش و پلا هستند، لباسهای خانم گل روی مبل و نهایتا خود خانم گل پشت میز ناهارخوردی و مشغول نوشیدن چای هستند!!! همین است که می گویم روزهایی که خانم گل می آید به خانه ما اصلا انگار که نیامده است!!!
پ.ن. خانم گل مثال نوعی بود برای کارگرانی که مثلا برای تمیز کردن خانه می آیند، نفرات زیادی را عوض کردم تا به خانم گل رسیدم یکی از یکی ...تر بودند و هستند باز حالا خانم گل محاسنی دارد که آنهای دیگر ندارند فقط لامصب یک نموره شرت و شلخته است، که آنهم اگر خودم باشم درستش می کنم.