روزهای من
روزهای من

روزهای من

پیک!

رئیس کل اداره ما 4 تا معاون داره، هر معاون 3 مدیر داره و هر مدیر یک معاون؛ ما غالبا براى  اینکه  معاونین مدیران رو با معاونین رئیس کل اشتباه نکنیم، معاونین رئیس رو همون معاون خطاب میکنیم و معاونین مدیران رو با اسم خودشون.  پس اینجا وقتی حرف از معاون میشه منظور یکی از بالاترین مقامات اداره ست. زمانی که من رفته بودم مرخصى زایمان یکی دو نفر  از این آقایون عوض شدند و هیچ وقت نشد که از نزدیک بببینمشون، تا اینجا رو داشته باش تا باقیشو بگم.

چند وقت پیش رفته بودم پیش بچه های واحد قبلی که بهشون سر زده باشم،  اتفاقا اون روز مدیرشون نیومده بود و از اونجا که همیشه کار خدا با برعکسه،  اون روز یه کار خیلی فوری پیش اومده بود و بچه ها باید اطلاعاتی  رو خیلی فوری میفرستادند وزارتخونه چون وزیر منتظر بود و تاکید هم کرده بود که اطلاعات تا11 برسه دستش؛  از طرفی پیک هم هنوز نیومده بود و خلاصه حسابی اوضاعشون قاراشمیش بود ساعت هم 10:20 بود در ضمن. بعد از چند لحظه یکی از بچه ها از اتاق رفت بیرون و اون یکی هم تلفنش زنگ زد براى آقای س هم مهمان اومد و خلاصه تنها فرد بیکار اونجا من شدم. یه دفعه آقایی که شباهت زیادی به پیکها داشت اومد تو اتاق و سراغ آقای س را گرفت،  منم خیلی خونسرد اشاره به اتاق بغل کردم،  خانم همکار هم که داشت با تلفن صحبت می کرد شروع کرد به بال بال زدن که بگو پیکیه بیاد اینجا، ولی تا من به خودم بیام پیکیه از جلو اتاق ما رد شد، گفتم چه کار کنم چی کار نکنم دیدم بهترین کار اینه که آقای س را صدا کنم که پیک و نگه داره،  همین کارم کردم بلند داد زدم اقای س لطفا به این آقای پیک بگید صبر کنه، یهو دیدم آقای س تو سر زنان اومد تو اتاق که خانم مانوی هیییییییییییس!!! این آقای پ بود معاون جدید!!! گفتم اگه این آقا معاون بود پس چرا ریخت پیکیها رو داشت آخه؟ معاون باید با کت و شلوار بیاد اداره نه اینکه پیرهنش رو بندازه روی شلوارش! !!

هیچی دیگه الان دارم به این فکر میکنم که  لازمه برم خودم استعفام رو بنویسم یا نه آقا؟