روزهای من
روزهای من

روزهای من

باران، نه آن باران، منظورم باران است؛ اصلا ولش کن هیچی

ممکن است خداوند عالم چیزهای بسیار زیبایی در عالم خلق کرده باشد که اگر به هر کدام خوب بنگری، یکی را از یکی زیباتر بیابی و در عجب مانی از ذوق و هنر خالق. گویی او جهانیان را خلق کرده باشد تا هوش، ذکاوت، هنرمندی و خلاقیتش را به رخشان بکشاند. کوه، دشت، دریا، بیابان، جنگل و هزاران هزار چیزهای زیبای دیگر مثلا. از طرفی به آدمی پنج حس بویایی، چشایی، لامسه و شنوایی را عطا کرده باشد تا با داشتن هر کدام، زیبایی های خلقت را آنطور که باید درک کند؛ نرمی و لطافت برگ گل را با حس لامسه، شیرینی عسل را با حس چشایی، آبی دریا را با بینایی، صداهای روحنواز را با حس شنوایی و روایح دلنشین گلها را با حس بویایی درک کند، باز هم مثلا.  بعد برای هر حس چیزهای زیبا خلق کرد تا آدمی درکشان کند. اما میدانی یکی از زیباترین و شیکترین چیزهایی که خلق کرده چیست؟ صدای تیک تیک برخورد قطرات باران با سقف خانه و شیشه های پنجره! از نظر من بسیار صدای آرامبخش و گوشنوازیست این صدا؛ خاصه آنوقت که خانه در سکوت باشد و تو بتوانی براحتی صدای برخورد آب را با سقف و شیشه بشنوی  خیلی ها عاشق باران و قدم زدن زیر آنند اما من تنها عاشق شنیدن صدای باران و بو کردن خاک آب خورده هستم و بسم.

دلم میخواست باز هم از حال و هوایم بگویم اما طبق معمول انگار که دخترک حس کرده باشد من  چند ثانیه ای مال خودم هستم، از خواب بیدار شد و کلا هرچه که در ذهنم بود، پرید! دنیای بچه داری همین است دیگر... 

عجالتا این آهنگ بارانی را داشته باشید تا بعد... 

کلیک 

 

پ.ن. الیکا جان، ممنونم از لطف و محبتت عزیزم، چه صورت ناز و مهربونی داری، کاش تهران زندگی می کردی تا از نزدیک می دیدمت عاشق پنجره ی اتاقت و منظره ی مقابلش شدم  راستی اون عکسی که در موردش گفتی، اون کاسه محتوی سوپ بود از آشنایی بیشتر باهات خیلی خیلی خوشحالم عزیزم.

نظرات 5 + ارسال نظر
الی جمعه 22 آذر 1392 ساعت 08:25 ب.ظ

سلام بهاره خانوممنم همینطوریم گاهی نگاهم حتی به یه برگ اونقدر عمیق میشه و به سر گذشتش فکر میکنم از اون اولی که با یه جوونه کوچولو ظاهر میشه و میرسه و خزان میکنه اخرش میفته و می میره.یا حتی شاید به خزان نرسه و کنده بشه وناکام بشه حالا به هر دلیلی.مگه نه؟شبیه به همه سرنوشتمون.و چه خوش گفت استاد رسول نجفیان که: عجب رسمیه رسم زمونه قصه برگ و باد خزونه میرن ادمها از اونا فقط خاطره هاشون به جا می مونه.
خواهش می کنم کاری نکردم من ممنون هستم از شما که حوصله کردین و وقت گذاشتین برای کامنتای من.من هم خیلی خوشحالم خیلیییی زیاد بهاره خانوم از اشنایی و دوستی با شما خانوم فرهیخته.دوستت دارم.هر جا که هستی سالم باشی دوستم.

سلام الی جانم
خوبی؟
پس تو هم اهل تعمق و تأملی دوستم... خیلی خوبه یعنی وقتی آدم به جزئیات دقیق میشه و پی به خیلی چیزها می بره، همه وجودش رو حسی توام از لذت و شعف فرا می گیره
قربانت عزیزم ... منم امیدوارم هر جا که هستی سلامت و شاد و تندرست باشی

یادداشت های مینا شنبه 23 آذر 1392 ساعت 09:37 ق.ظ

منم عاشق بارونم. دقیقا توی همین شرایطی که گفتی... صدای خوردنش به سقف و شیشه و کانال کولر...
خیلی حس قشنگیه... واسه شما دوبله حال داره چون یه بارونم تو آغوشتون دارین...
فسقلی خوبه حالش؟

خوبه مینا گلی جونم... تو خودت خوبی؟

افسانه یکشنبه 24 آذر 1392 ساعت 12:44 ب.ظ http://ninidari.bloghfa.com

بارانت به لطافت باران!
دلم برات خیلی تنگ شده خاله... :(

منم همینطور بخدا... یه وقت بذار ببینیم همدیگه رو خاله جونم

الی دوشنبه 25 آذر 1392 ساعت 04:12 ب.ظ http://elidiary.persianblog.ir/

بهاره جان تجربه نشون داده به سلیقه ی موسیقیایی تو اطمینان کنم ! هنوز هم اون آهنگ کامران رسول زاده از فیووریت هامه

خدا رو شکر، امیدوارم از این آهنگ هم خوشت بیاد الی جان

الی شنبه 30 آذر 1392 ساعت 06:25 ب.ظ

سلام بهاره خانوم.ممنون خوبم شکر.شب یلدا برای شما هم مبارک.انشالله دلتون شاده شاد باشه

قربانت الی جان، یلدای شما هم مبارک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد