روزهای من
روزهای من

روزهای من

عصبانی!

بیرون باد می وزد شدید؛ باران و محمد در خواب نازند؛ یک دیوانه ای رفته پشت بام و سعی دارد با این باد و بورانی که بیرون هست، کانالهای ماهواره اش را تنظیم کند (از صدای لخ لخ دیشش فهمیدم)؛ چراغهای تو هال روشن مانده اند به این امید که بنده بروم و خاموششان کنم اما نمی روم! من اینجا روی تخت نشسته ام و در حال حرص خوردنم که چرا هیچ فیلتر شکن لعنتی ای کار نمی کند امشب، من دلم میخواهد بروم فیس بوک و در بحثهایی که بچه های کافه کتاب، پیج ساناز فرجی و تکین حمزه لو راه میندازند شرکت کنم! نمیتوانم وارد فیس بوک شوم در عوض آمده ام اینجا، مدیریت وبلاگم را بازکرده ام و مشغول تایپ این خزعبلاتم! تازه 5 پیغام دارم برای تایید اما نمیشود هیچکدام را تایید کرد چون همه شان خصوصی هستند. برای بار هزارم می گویم ای بر اون روح و روان فیلترینگ ...! امیدوارم هر احمقی که دستور فیلترینگ را صادر کرده است خودش از صحنه ی گیتی فیلتر شود!!!!!!!