روزهای من
روزهای من

روزهای من

من و کارهای عقب مونده و توانی که برام نمونده!

کمتر از 50 روز دیگه حضرت والا باران خانم قراره پا به عرصه ی وجود بگذارند. با اجازه ی همگی بنده کم گرد و قلنبه بودم، حالا کلی گرد و قلنبه تر شدم اما نمیدونم رو چه حسابی هنوزم که هنوزه خیلیا نمیفهمند بنده باردارم!!! یعنی از بس خودم گرد و قلنبه بودم همه فکر می کنند بنده خودم چاقتر شدم نه اینکه 8 ماهه باردارم!!! البته یک علت بسیار مهمش اینه که شکر خدا اصلا ورم نکردم حتی خیلیا میگند صورتت لاغرتر هم شده ولی دیگه خبر ندارند بنده دارم از چاقی زیاد منفجر میشم لاغری کجا بود؟!
طبق معمول یک عالمه کار دارم و دست تنهام. در طول هفته که میرم اداره دیگه توانی برام نمیمونه برای انجام کاری فقط میمونه 5 شنبه ها و جمعه ها؛ با این هفته میشه 4 تا 5شنبه و جمعه که با محمد و مامانم صبح میریم بیرون و شب خسته و کوفته برمیگردیم خونه. اما هنوز یک دنیا کار مونده برای انجام! سرویس خواب بچه رو 4شنبه شب تحویل گرفتیم، دیروزم رفتیم دنبال فرش و پرده اما از هیچی خوشم نمیومد متاسفانه، از یه طرفم حسابی خسته شده بودم، آخرش یه فرش فسقلی خریدم برای اتاقش ولی پرده موند برای یه روز دیگه. تازه فرشی هم که خریدم هیچ ربطی به فرش اتاق کودک نداره ولی خوب چی کار کنم فرشای کودک اصلا طرح های زیبا و قشنگی نداشتند اونایی هم که قشنگ بودند همه شون پسرونه بودند و به درد ما نمیخورد، حالا اتاق که کامل شد عکسشو براتون میذارم.
از طرفی خیلی زود خسته میشم تا دو تا چیز جابه جا میکنم، غذایی می پزم، دو قدم راه میرم فرتی خسته میشم و دیگه نمیتونم سرپا وایسم؛ باید چند دقیقه ای دراز بکشم بلکه از درد کمرم و خستگیم کمی کم بشه. ببخشید خیلی نمیتونم بیام نت تو اداره که هنر کنم همون کارای اداریمو انجام بدم تو خونه هم که از وضع و اوضاعم گفتم براتون؛ اون نیمچه توانی که برام میمونه رو باید صرف کارای عقب افتادم بکنم... خلاصه ببخشید که اینقدر کمرنگ شدم... از لطف و محبت همگیتون یک دنیا ممنونم... مرسی که هستید کنارم و تنهام نمیگذارید... برام دعا کنید لطفا که این 50-40 روزه هم به خیر و خوشی تموم و بشه... امیدوارم هر جا هستید شاد و سلامت، در پناه حق باشید
نظرات 12 + ارسال نظر
الهه دوشنبه 27 آذر 1391 ساعت 08:04 ق.ظ http://man-va-va.persianblog.ir

امیدوارم این روزهای باقیمانده هم به خوبی سپری بشه و باران خانوم گل به سلامتی دنیا بیاد
امیدوارم هر چی که برای اتاقش هم میخوای به زودی پیدا کنی

گوش مروارید دوشنبه 27 آذر 1391 ساعت 08:11 ق.ظ

الهی
چشم به هم بزنی نی نی تو بغلته
عزیزم کم کم ساک بیمارستان رو ببند
خریدای ضروری که داری انجام بده چون شش ماه اول بچه رو زیاد از خونه بیرون نبری بهتره
این حرفی بود که دکتر به من زد
مخصوصا که نی نی شما تو فصل سرد دنیا میاد
چند تا لباس هم تهیه کن برای بعد زایمان که جلو باز ویا جلو دکمه باشه که بتونی راحت نی نی رو شیر بدی

فیروزه دوشنبه 27 آذر 1391 ساعت 09:32 ق.ظ

عزیزم ایشالا به سلامتی این روزها هم سپری میشه باران گلی به دنیا میاد ... مواظب خودت باش عزیزم

مینا-دفتر خاطرات دوشنبه 27 آذر 1391 ساعت 10:40 ق.ظ

ای جونم. ای جونم بهاری...
ایشاله به سلامتی روزها بگذره تا باران عزیز بیاد تو بغلتون. آتلیه یادت نره بری. یادت نره واسه بچه ات یادگاری جمع کنی تا بعد ها براش بگی: ۵۰ روز مونده بود تو بیایی که...

بهناز دوشنبه 27 آذر 1391 ساعت 03:51 ب.ظ

سلام
خوشحال شدم ما رو از حال و روز خودت و دخترت با خبر کردی دوستم زیاد به خودت سخت نگیر ، خیلی چیزها رو بعدا هم میتونی بخری ، مهم سلامتی خودت و دخترت و همسرته. الان سعی کن آرامش بیشتری داشته باشی ، چون روزهایی که دخترت میاد خیلی سرت شلوغ میشه. مواظب خودت و دخترت باش .منتظر عکسا هستیم

شاذه سه‌شنبه 28 آذر 1391 ساعت 09:08 ق.ظ http://moon30.blogsky.com

الان فقط می تونم بگم شدید درکت می کنم! منم سخت مشغولم و فقط به جای اداره کارهای بچه های بزرگترمه که باید علاوه بر کارهای کودک سر و سامونشون بدم که مرتب بشن. فریزر پر کنم و لوازم تحریر و لباساشون تا دو سه ماه کامل باشه و غیره...
خستگی و درد هم که به جای خود. الهی به خیر و عافیت بگذره...

الی چهارشنبه 29 آذر 1391 ساعت 02:05 ق.ظ http://elidiary.persianblog.ir/

سلام بهاره خانوم
باران اسم باطراوت و قشنگیه . مبارکه . اتاق ش و وسایلش هم مبارکه. یسالا به سلامتی و دلخوشی بیاد و با داشتن مادری مثل تو کیف کنه

راستی اگر کتاب " نیمه ی ناتمام " نسرین قربانی رو نخوندی بخون . نثر و تکتیک خوبی داره .

بهناز پنج‌شنبه 30 آذر 1391 ساعت 03:24 ب.ظ

سلام
شب یلدای خوبی رو برات آرزو می کنم، انشاا... همیشه جمعتون جمع و دلهاتون پر محبت باشه. مواظب باران کوچولو باش

مامان سمیر سه‌شنبه 5 دی 1391 ساعت 10:36 ق.ظ

عزیزم بهاره جون این حالتهایی که داری به خدا طبیعیه ...بابا شوخی نیست که ..ایشالا به سلامتی زایمان میکنی و دیگه خیلی از این دغدغه هارو نداری ...زیاد عجله برای خرید وسایلش نکن که حتما با اینکه خوشت نیومده به خاطر خستگی یه چیزی بخری چون بعدا پشیمون میشی ..اونایی که واجبه و مورد احتیاجته بخر بقیه رو بذار بعد از زایمان ...

افسانه دوشنبه 11 دی 1391 ساعت 01:41 ب.ظ http://ืninidari.blogfa.com

چشم به هم بذاری این مدت هم طی شده و باران خانوم رو تو آغوشت گرفتی...
ولی خداوکیلی بهاره اصلا معلوم نیست بارداری به خدا
من هم خیلی حس نکردم به نظرم همون خاله بهاره سابق بودی
زودتر کارهاتو تموم کن هر چی بگذره بدتر می شی ها! گفته باشم..

شاه بلوط سه‌شنبه 12 دی 1391 ساعت 04:39 ب.ظ http://balot.persianblog.ir/

ای جان دلم
ایشالا صحیح و سالم دنیا بیان

گندم دوشنبه 18 دی 1391 ساعت 07:41 ب.ظ http://atregandom.blogsky.com

الهی.از همین الان قدمش گلباران باشه باران خانوم.
امیدوارم خدا بهتون یه باران خوشگل و سالم و مامانی بده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد