روزهای من
روزهای من

روزهای من

نظرسنجی

این هفته ای که گذشت خیلی خیلی سرم شلوغ بود. رئیس اداره مون به لطف و محبت خدا عوض شد و یک اداره بالاخره بعد از ۲ سال و اندی از دست یک آدم دیوانه ی مریض شکاک مالیخولیایی دروغگو و پسفطرت، راحت شد! تمام صفات بالا تمام و کمال درمورد اون آقا صدق  میکرد؛ باور کنید. خلاصه از دست اون دیوونه راحت شدیم اما خوب رئیس جدید هم کارهای زیادی برامون مشخص کرده که برای انجامشون مجبوری در طول هفته هی بدوی و بدوی. برای همین اصلا نه رسیدم بیام و اینجا رو آپ کنم و نه رسیدم که درست و درمون بیام بهتون سر بزنم. 

البته الان هم که دارم اینا رو مینویسم با پر رو بازی دارم اینکارو میکنم چون هنوز یک عالمه کار انجام نشده دارم که باید هرچه زودتر انجام بشوند اما خوب خسته شدم و گفتم بیام یه کم خستگی در کنم. 

چیزی که باعث شد این پست رو بذارم فکری بود که یکباره به ذهنم رسید... حالا که خیلیاتون مثل من علاقه مند به کتاب و کتابخونی هستید، موافقید یک وبلاگ جدید ایجاد کنم که فقط مخصوص رمان باشه؟ که تو هر پستش یک کتاب با عکس و مشخصات و خلاصه بذارم براتون؟ یک وبلاگ جدای از اینی که دارم... تازه خودتون هم میتونید کمکم کنید با پیشنهادات خواندنیتون... اجرای این فکر بسته به نظر شماست اگر موافقید بهم بگید اگرم سکوت کنید که هیچی... قضیه خود به خود منتفی میشه. لطفا تا یکشنبه اگر نظری دارید بهم بگید که منم زودتر تصمیمو بگیرم... مرسی.

فعلا همینا تا بعد (باید برگردم سر کار). 

آخر هفته خوبی داشته باشید.

نظرات 15 + ارسال نظر
Labkhand چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت 06:05 ب.ظ http://ye-asheghaneye-aram

Man movafegham
Shadiddddddd:))))

ممنون از نظرت دوستم.

ساینا!. چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت 08:57 ب.ظ

من موافقم

ممنون از نظرت دوستم.

بهناز چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت 11:57 ب.ظ

سلام من موافقم، تا جاییی هم که بتونم کمک می کنم

مرسی بهناز جان... اتفاقا رو کمک تو حساب میکردم

دخترک ツ پنج‌شنبه 19 مرداد 1391 ساعت 05:07 ق.ظ http://memoriall.blogsky.com

آره خیلی خوبه... من موافقم

ممنون از نظرت عزیزم

دخترک ツ پنج‌شنبه 19 مرداد 1391 ساعت 05:09 ق.ظ http://memoriall.blogsky.com

میدونم خیلی سرت شلوغه.. ممنون ازینکه منو لینک کردی.. منم شمارو لینک کردم فقط اگه امکان داره لینک دخترک رو به قافیه های باخته تغییر بدی.. اگرم نشد که اخشالی نداره...
موفق باشی دوست ِ من

باشه عزیزم حتما عوضش میکنم

مموی عطربرنج پنج‌شنبه 19 مرداد 1391 ساعت 09:13 ق.ظ http://atri.blogsky.com

به به! دوست جون!! کجا بودی؟؟من فکر کردم رفتی مسافرت!!گفتم شاید سرت شلوغ بوده خداحافظی نکردی...
من که موافق 100% وبلاگ کتابم!!بزنششششششششش!

دوستم خیلی گرفتار بودم این هفته ببخشیدنه مسافرتم عقب افناد چون آقا محمد ضد حال باید برند ماموریت... احتمالا اوایل مهر بریم
مرسی دوست جون... حتما

افسانه پنج‌شنبه 19 مرداد 1391 ساعت 11:21 ق.ظ http://ืninidari.blogfa.com

این قدر به خودت فشار نیار... مراقب باش
بیشتر به خودت برس خاله بهاره... کار همیشه هست
راستش در مورد اون وبلاگ هم که گفتی من دوست دارم خاله بهاره رو با همه دغدغه هاش اینجا تو همین خونه اولی که باهاش آشنا شدم ببینم... حالا می خواد کتاب باشه یا نی نی ... اینجا رو خیلی دوست دارم ضمن اینکه فک می کنم نوشتن پست در مورد کتاب یا خوندن کامنت هایی با این موضوع قاطی اتفاقات روزانه یه جور تنوع می تونه باشه...
ولی در هر حال اگه بلاگ جدیدی زدی قطعا اونجا رو هم دوست خواهم داشت

مرسی خاله جون مهربونم که اینقدر به فکرمی
راستش خودمم دوست داشتم همینجا همین روندو ادامه بدم ولی راستش فکر میکنم اگه یه جای مجزا درست کنم برای خودم میتونم یک کتابخونه مجازی هم برای خودم درست کنم و فکر کنم بعدها هم برام خاطره انگیز بشه که چه حسی نسبت به کتابایی که خوندم داشتم و هم اینکه یادم بمونه چقدر کتاب خوندم و چقدرشونو دارم... یه جورایی حالت فان هم داره برام... البته هربار که آپ کنم حتما از طریق همین بلاگ هم اعلامش میکنم
تو چطوری؟ بهداد گل خاله حالش چطوره؟
تو هم مراقب خودت باش مهربون خاله جونم

آویشن پنج‌شنبه 19 مرداد 1391 ساعت 04:31 ب.ظ http://dittany.blogsky.com

سلام
من که خودم عاشق رمان هستم.
اگه وبلاگ زدی حتما بگو.من خودم فنت میشم

حتما خبرت میکنم...مرسی

بی سرزمین تر از باد جمعه 20 مرداد 1391 ساعت 11:54 ب.ظ http://sdaeidi.persianblog.ir

سلام بهاره عزیز
حقیقتش چون خودم خیلی وقت ندارم که این روزا کتاب بخونم در این باب نظری نمیتونم بدم.ولی با تغییر همیشه موافق بودم
میگما چه رئیس نازنینی داشتین.حیف شد از دستش دادین

اووووووووووه... رئیس نگید بگید باقلوا!!! مطمئنم اگه ماه رمضون نبود بچه ها کل اداره رو شیرینی پخش میکردند از خوشحالی رفتن این آقا

طناز شنبه 21 مرداد 1391 ساعت 09:01 ق.ظ

من موافقم دوستم.

مرسی طن جونم از نظرت

بهناز شنبه 21 مرداد 1391 ساعت 04:37 ب.ظ

سلام
خوبی؟ بابا فعال شدی ماشاا... ، وبلاگ جالبی بود ممنون. اما کتابی که گفتی فایلش rar بود نتونستم دانلودش کنم. یعنی نتونستم بخونمش

چه کنیم دیگه
دوستم برو روی فال کلیک راست کن بعد گزینه ی EXTRACT HERE رو انتخاب کن و اوکی رو بزن... فایلو برات باز میکنه اگر بازم نشد بگو خودم برات آپلودش میکنم

شاذه شنبه 21 مرداد 1391 ساعت 07:19 ب.ظ http://moon30.blogsky.com

درباره ی کتاب نوشتن عالیه
وبلاگی که آدرس دادی فوق العاده بود. خیلی ممنونم دوست جونم
کتاب برای او نوشته ی سوزان مالوری هم توش هست که خیلی قشنگه و کتاب هستی من که همین نویسنده ی خوبتر از آن که واقعیت داشته باشه نوشته. کریستین هیگینز.

مرسی شاذه جونم
راستش خودمم دیروز کشفش کردم و کلی کیف کردم
آره اون دوتا رو هم دانلود کردم این کتابو که تموم کردم میرم سراغ اونای دیگه

مینا-دفتر خاطرات دوشنبه 23 مرداد 1391 ساعت 10:50 ق.ظ

بهار جانم خیلی خوشحال شدم دیدمت تو وبلاگم. راستش من مدت هاس کم به همه سر میزنم . به شما هم سر زدم و همه پست هات رو خوندم اما احساس کردم دوست نداری دیگه با هم ارتباطی داشته باشیم و منم دیگه کامنت نذاشتم. راستشو اگه بگم : یادته سر پست سفره نذریت بهت گفتم اگه خبرم کرده بودی یومدم کمک؟ بعد از اون کامنت احساس کردم از اینهمه بی تعارف بودنم خوشت نیومده و دیگه بی خیالم شدی. شرمنده که اینقدر کج فکرم. معذرت میخوام. تو اولین کسی بودی که من نشستم با حوصله همه آرشیوهاتو خوندم و انگیزه پیدا کردم که وبلاگ باز کنم. یه حس خواهر بزرگ بهت دارم همیشه. اما راستش این روزا زیاد حالم خوب نیست. ینی خوبما اما خوب سر قضیه مامانم یه خرده تعادل روحی ندارم. به هر حال ممنونم از محبت هات . شرمنده ام کردی. میبوسمت بهار مهربونم

این حرفا چیه مینا گلی؟ مطمئن با ارتباط قلبی که تو با من داری کاملا دوطرفه ست و منم تو رو مثل خواهرم دوست دارم. اتفاقا اون حرفی که برای پست سفره ام نوشته بودی انقدر به دلم نشست که از خوشی اشک تو چشام جمع شد... خوبی و محبت تو همیشه به من رسیده عزیز دلمتو کاملا حق داشتی اونجور در موردم فکر کنی وقتی مدتها برات نظر نذاشتم طبیعی بود که چنین فکری در موردم بکنی ولی باور کن تنها علت سکوتم همونهایی بود که دیشب بهت گفتم عزیز دلم
بازم حق داری که خوب نباشی کاملا درکت میکنم...امیدوارم خداوند عالم همواره روح پاک مادرت رو در آرامش و آسایش نگه داره و به تو هم صبر زیاد عطا کنه دوست خوبم

شهرزاد سه‌شنبه 24 مرداد 1391 ساعت 11:18 ق.ظ http://khalvvt.blogfa.com

قشنگ بود لینکت کردم

ممنونم

سانی دوشنبه 30 مرداد 1391 ساعت 04:44 ق.ظ http://khatesevom.blogsky.com/

من واسه نظر دادن دیر رسیدم ولی از نتیجه ش راضیم و شخصا خیلی خوشم اومد از وبلاگ جدیدت
افرین به همتت و ممنون بابت معرفی کتابها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد