روزهای من
روزهای من

روزهای من

!!!

امروز حوصله ی هیچ کس و هیچ چی و هیچ حرف مفتی رو ندارم! بدجور عصبی و مگسیم! از زمین و زمان شاکیم! بیشتر از هر چیز هم از دست بدن خودم شاکیم که از دیروز تا حالا هیچ فکری به حال این سردرد لعنتی مرده شور برده نمی کنه و اجازه میده این لعنتی همینجور سیخکی سمت چپ سرم باقی بمونه و ذق ذق کنه!!! 

من اگر جای اطرافیانم بودم، یک امروز را سعی می کردم اصلا و ابدا سر به سر این بهاره ی خشمگین عصبانی که در زندگی قبلیش قاتل و جانی بالفطره هم بوده، نگذارم و دور و برش نپلکم!