دل اگر دل باشد که میداند تو همیشه و هر کجا کنارشی و مراقبشی. دل اگر دلی باشد که نلرزد، که نتپد، که نشکند، که سرد باشد که دیگر دل نیست تو بخوانش سنگ! اما دل اگر دل باشد میداند باید بلرزد، بتپد، بشکند، خالی شود و گرم شود چون تو هستی... تویی که همیشه و هر کجا کنارشی و مراقبشی؛ و اگر لرزید، تو آرامش خواهی کرد، و اگر تپید تند و بیمحابا، باز یاد تو و امید به کرم تو آرمش خواهد کرد؛ و اگر شکست، او خوب میداند تو یار بیکسان و تنهایانی، و اگر خالی شد، عشق و محبت تو پرش خواهد کرد، و اگر سوخت از جور زمانه، باز میداند که هم تو تسکین دهنده و آرام جانشی! دل اگر دل باشد میداند تمام رازهای مگویش را تو شنوایی بیآنکه نگران قضاوتت باشد! دل اگر دل باشد باکش از عاشقی نیست، به امید تو میزند به دریا و یاعلی گویان آغاز میکند عاشقی را...
دل اگر دل باشد که میداند تو همیشه و هر کجا کنارشی و مراقبشی.