روزهای من
روزهای من

روزهای من

خط خطی اندر خط خطی!

امروز دنیا را چه شده؟! قمر در عقرب است یا عقرب در قمر یا که اصلا خر تو خر است؟!

چه خبر است آخر که از صبح علی‌الطلوع این تلفن لامذهب اداره و موبایل کوفتی خودم یکی پشت دیگری مدام زنگ می‌خورد... همه چیز با هم خراب می‌شود؟ ده نفر در آن واحد صدایم می‌زنند؟ کارهایم بهم گره می‌خورند؟ آخر چه خبر است امروز؟! انقدر عصبی و دیوانه‌ام الان که تنها منتظر یک اشاره‌ام تا منفجر شده و جد و آباد هر کس را که سر به سرم بگذارد در هم ادغام کنمآنوقت وسط این هاگیر واگیر و اعصاب خردی این سیستم زهرماری مرده شور برده ی خانم همکار هم خراب است و من که سیستمم به سیستم او وصل است نمی‌‌توانم پرینت بفرستم و از طرفی آقای رئیس در جلسه منتظر یک سند است که فقط من دارمش... بساطی داشتم تا حالا... با کلی ژانگولر بازی از طریق سیستم فایل را برای بچه های اتاق بغل فرستادم و پرینت را ازشان گرفته و فکس کردم جایی که منتظرش بودند! مدتهاست این سیستم لعنتی خانم همکار خراب است و هر کداممان بارها بهش یادآوری کرده‌ایم که بابا خانم همکار خبر مرگ خودت یا سیستمت یک نامه دو خطی بنویس که بیایند و سیستمت را درست کرده و ارتقائش بدهند اما خانم همکار تنبل موذی زیرکار در رو هر دفعه به یک بهانه از زیر نوشتن این دو خط نامه شونه خالی کرد (انگار که مرگ باشد نوشتن این دو خط!!!) تا امروز که دیگر به کل بالا نیامد ویندوزش! بهش میگویم انقدر نامه ننوشتی ننوشتی که دستمان ماند در پوست گردو! خوب شد عدل امروز که یک عالمه کار داریم سیستمت در حال جفتک اندازیست؟ حالا با کلی فس فس سیستم را فرستاده انفورماتیک اما یک تماس خشک و خالی نمیگیرد سفارش کند کارش را زودتر انجام دهند! این بار دیگر خودم تماس گرفتم با انفورماتیک و خواهش و تمنا کردم که یه جوری فعلا سیستمش را راه بیندازند تا امروز بگذرد بعد فردا با نامه درخواست ارتقا دوباره می‌فرستیمش پایین! بعد از یک ساعت سیستم خانم را آورده اند... من چه کار می‌کنم؟ می‌خواستی چه کار کنم؟ تو سر خودم می‌زنم تا بتوانم از اسناد دیگری که آقای رئیس خواسته پرینت تهیه کنم اما همچنان سیستم خانم همکار بالا نمی‌آید! وسط این بدوبدوهای من ایشان در کمال خونسردی می‌فرمایند: بــــبــــین! بیا این را بخوان ببین چه می‌گوید؟ رفتم می‌بینیم می‌گوید اف۱ را بزند تو کانتینیو! حالا هرچه اف۱ را می‌زنم تصویر کوچکترین تغییری نمی‌کند! می‌پرسم خانم همکار ببین کیبوردت وصل است؟ با خونسردی می‌گوید؛ اوهوم که وصل است...خودم وصلش کردم! می‌گویم پس کیبوردت خراب است. می‌روم کیبورد ‌آن یکی همکار را میاورم که وصلش کنم که ناگهان خانم همکار میفرمایند:اه... این بنفشه مال کیبورده؟ اینو وصل نکردم! یعنی دلم می‌خواهد بخوابانمش زمین و تا جائیکه توان دارم کتکش بزنم انقدر بزنمش تا جانش دربیاید!!!!آخر مگر می‌شود تو ۲۰ سال سابقه کار داشته باشی و حداقل ۱۶ سال است که کارت با کامپیوتر باشد و اصلا خیر سرت اوپراتور باشی آنوقت ندانی سیم کیبوردت کدام است و نتوانی ساده ترین پیغام را بخوانی؟ دوباره دلم می‌خواهد دو تا مشت محکم بکوبانم بر فرق سرش!!!! تو فکر کن وسط اینهمه مشغله و بدوبدو حالا دایی خان زنگ بزند و بخواهد دخترکش را اینترنتی در کانون زبان ثبت نام کنم! هرچه این رمز عبور و شماره زبان آموزی را میزنم هی ارور میدهد و میگوید اشتباه میکنی! از صبح تا الان فکر کن من فقط انتر و منتر دیگرانم تا کارهایی را که بهم مربوط نیست انجام دهم و جای همگان حرص بخورم!!!! آخر با دایی جان تماس گرفتم و گفتم این سیستم مشکل دارد... مهلت ثبت نام هم فقط تا امروز است... تلفنشان هم مدام اشغال است و راه نمیدهد از من میشنوید دایی جان حضوری تشریف ببرید آنجا! والا! 

اینهمه گفتم و گفتم بلکه سبک شوم اما همچنان عصبانی و مگسیم! حتی حوصله ندارم ناهار بخورم

نظرات 6 + ارسال نظر
غزل شنبه 20 خرداد 1391 ساعت 01:16 ب.ظ

بهارررررررر جون خودتو کنترل کنننننننننننننننن برای نی نی خوب نیستتتتتتتتتتاااااااااااااااااااا

آخه اگه بذارند غزل جون

مامان سمیر شنبه 20 خرداد 1391 ساعت 01:45 ب.ظ

بهاره جون اصلا فرصت ندارم بخونم چی نوشتی انقدر سرم شلوغه ...فقط همین قدر بگم تو الان اصلا نباید حرص بخوری ..یعنی شما توی شرایطی نیستی که بخوای برای چیزی اعصابتو بهم بریزی ..فهمیدی ؟؟؟به خدا نی نی خوشملمون بد اخلاق میشه و نق و نقو پس بی خیال همه چی .....

مرسی از لطفت عزیزم... چشم سعی میکنم

افسانه شنبه 20 خرداد 1391 ساعت 02:07 ب.ظ http://ninidari.bloghfa.com

خاله بهاره این قدر تو رو خدا سخت نگیر... این موضوعات کاری واقعا نباید تو این روزها واست مهم باشه! ببخشید ببخشید گور بابای کار و این جور چیزها... می خوام دنیاش نباشه. حوصله داری به خاطر این چیزها خودتو ناراحت می کنی نی نی رو هم استرسی می کنی؟؟؟!!!
دفعه دیگه ببینم که داری بی خودی حرص و جوش می خوری حسابی دعوات می کنم ها!!! گفته باشم
.
.
خاله به دل نگیری های دوست دارم که دعوات می کنم به خدا

خاله بخدا نمیدونی چقدر اذیت میکنه این خانمه... هر روز یه جور اذیت میکنه اما امروز دیگه به مرز جنون رسونده بودم... خودشو میزنه به خنگی و چلمنگی و از دیگران انتظار داره کاراشو انجام بدهند... اون خانم مدیر هم که نمیاد ببینه این خانمه چی کار میکنه؟ اون فقط کار و میخواد که باید انجام بشه... فکر کن امروز اگه اون پرینتا رو نمیفرستادم جلو وزیر و مدیرعامل سازمانمون، وقتی میومد چه پدری ازمون درمیاورد؟ سیستم این خانم همکار خرابه اونوقت خانم مدیر از بقیه انتظار داره کارهای این مارموز خانم رو پیگیری کنند!!! آخه به من چه؟ به بقیه چه؟ مگه اون میاد کارای ما رو انجام بده که ما کارای اونو باید انجام بدیم؟ وظیفه خانم تایپ و دفترداریه اما نه تلفنا رو جواب میده و نه اینکه بجز برای خانم مدیر برای کسی نامه تایپ میکنه...تلفنا رو من جواب میدم و تو کارای دیگه هم بچه های دیگه تا بتونند کمکش میکنند... نگاش کنی میگی اینکه از بس خنگه نباید ازش انتظار داشته باشید ولی یک زرنگیه یک زرنگیه که خدا بدونه.... خاله بخدا دست خودم نیست امروز خیلی حرص خوردم از دست این زنک!
قربوت برم عزیزم میدونم... نه بابا دلگیری چیه
منتظرم تا چند دقیقه دیگه خانم مدیر بیاد و من سریع بزنم بیرون
تو خاله جونم خیلی مواظب خودت و بهداد خوشگل من باش

بانو شنبه 20 خرداد 1391 ساعت 11:12 ب.ظ http://heartplays.persianblog.ir/

بابا خیلی عصبانی هستی... ریلکس باش...
گناه داره اون نی نی...

الان دیگه آرومم دوستم... صبح خیلی عصبانی بودم

طناز یکشنبه 21 خرداد 1391 ساعت 07:36 ق.ظ

این ها رو ول کن. نی نی گولو چطوره؟

دوستم نی نی گولو دیشب تا حالا یه ذره حال خوش برام نذاشته... یا دلمو درد میاره یا حالم رو متحول میکنه خلاصه بساطی دارم باهاش از دیشب تا حالا

fafa یکشنبه 21 خرداد 1391 ساعت 01:30 ب.ظ http://www.longliveahmad.blogfa.com

حرص نخور برای نی نی بده ها...

چشم دوستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد