روزهای من
روزهای من

روزهای من

شوکه!

گیجم خیلی گیج! شاید لغت مبهوت یا شوکه بیشتر به حالتم بخوره... ولی راستش یک جورایی هم گیجم و از اتفاقاتی که داره لحظه به لحظه برامون میفته هم مبهوتم و هم از نگرانی زیاد شوکه شدم به قدری که نمیخوام و اصلا نمی تونم باور کنم اینهمه اخبار نگران کننده رو... آخه چطور ممکنه در عرض یکی دو هفته وضعیت اقتصادی همه مون (نه هممون منظورم قشر متوسط جامعه است) به مرز فاجعه برسه؟! دلار 2500 تومنی یعنی چی؟ سکه یک میلیون و بیست هزار تومن؟ نیم سکه 500 هزار؟! ربع سکه 250 هزار تومن؟ سکه یک گرمی 120 هزار تومن؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! طلا گرمی 93 هزار تومن؟! میخوام جیغ بزنم ولی نفسم بالا نمیاد! خدایا داری چه بلایی سرمون میاری؟ چه خوابی برامون دیدن؟ خدایا نکنه قراره از چند وقت دیگه مردم به جون همدیگه بیفتند؟ خدیا با توام.... میشنوی صدامو؟ من میترسم خدا... جان هرچی مرده این شوخی لوس و بیمزه و دهشتناک رو تمومش کن! هیچ شوخی خوبی نیست... آخه من به قربون اون جلال و جبروتت برم حواست هست داری با جان و مال و اعصاب و امید و آرزو و هزار کوفت و زهرمار دیگه مون چی کار میکنی؟ جان هر کس که دوستش داری تمومش کن... به خداوندی خودت دارم از وحشت سکته میکنم! تمومش کن!

نظرات 8 + ارسال نظر
افسانه سه‌شنبه 4 بهمن 1390 ساعت 05:19 ب.ظ http://ืninidari.blogfa.com

خاله بهاره من هم دارم سکته می کنم... تبعات این اتفاقها باید بگم که وحشتناکه. این چیزی که داره اتفاق می افته افزایش قیمت سکه و ارز نیست در اصل بی ارزش شدن پول ماست. پولی که واسه قرون به قرونش داریم زحمت می کشیم و کار می کنیم نه پولی که باد آورده باشه. خیلی غصه داره واقعا... دلم برای بچه های نسل امروز می سوزه اونهایی که از ماها کوچیک ترن اونهایی دارن تازه سر و سامون می گیرن و باید از این به بعد رو پای خودشون وایسن انگار وضعیت اونها از ما هم بدتره! خدا به داد هممون برسه و به قول تو این شوخی گریه دار رو تموم کنه...
راستی خاله کتاب پدر آن دیگری که بهم هدیه داده بودی رو تو تعطیلات خوندم. قشنگ بود و به نظرم می شد از توش مفاهیمی زیادی رو برداشت کرد. مرسی عزیزم در تمام مدتی که داشتم می خوندمش بدون اغراق یادت بودم.

مامان سمیر سه‌شنبه 4 بهمن 1390 ساعت 06:35 ب.ظ http://fasamir.blogfa.com

دقیقا منم همین حالم بهاره جون .خیلی نگرانم خدا میدونه به کجا میخوایم برسیم .حالا توی این وضعیت وانفسا توی اداره هم دچار مشکل شدم .گیر یه همکار عوضی افتادم که فکر میکنه فقط اونه که شرایط سخت داره چون حاملست .دیوونه مون کرده .فکر کرده ما اینجا خانواده اشیم که باید نازشو بکشیم .اونم با وقاحت نه با نرمی و ملاطفت از همه طلبکاره .یعنی چند روزه روی اعصابمه .کاملا میفهمم چی میگی .باید چیکار کرد ؟

فانی چهارشنبه 5 بهمن 1390 ساعت 09:06 ق.ظ

وایییی منم که اخبار و گوش میدم اصلن یه جوری میشم تا چند وقت پیش میگفتن تا عید به یه تومن می رسه هنوز عید نشده یه تومن هم رد کرد !‌
خدا آخر عاقبت هممون و بخیر کنه ..

نازلی چهارشنبه 5 بهمن 1390 ساعت 11:38 ق.ظ http://darentezarmojeze.blogsky.com/

وای بهاره جون من که دو شنبه اونقدر حالم بد شده بود که داشتم روانی میشدم هی حالت تهوع میگرفتم و بعد به خودم میگفتم چم شده چرا اینطوری شدم.
خدا به دادمون برسه .

مموی عطربرنج چهارشنبه 5 بهمن 1390 ساعت 04:38 ب.ظ http://attrr.com

من که این روزا تلویزیون و ماهواره رو خاموش می کنم تا نبینم و نشنوم!! نوسترا داموس پیش بینی کرده بود که سال 2012 تو زمین قحطی می آد و آخر زمون می شه!!الانم شده دیگه!!

بانو پنج‌شنبه 6 بهمن 1390 ساعت 11:36 ب.ظ http://heartplays.persianblog.ir/

می گن قحطی در راهه... خدا به خیر بگذرونه...

اینجا هیچ جا نیست! شنبه 8 بهمن 1390 ساعت 11:42 ق.ظ http://www.hichja.com

ما که نداشتیم الان نداشته تر شدیم. :)

مستانه شنبه 8 بهمن 1390 ساعت 12:48 ب.ظ http://baadbadak.blogsky.com

بهاره جان ممنون به خاطر کامنت مهربونت و به خاطر لطفی که بهم داری. من به دوستی باهات افتخار می کنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد