روزهای من
روزهای من

روزهای من

من نه منم ...

اگر بخواهیم حرفهای خانم بتی جین ایدی را در کتاب درآغوش نور باور کنیم، پس باید نتیجه بگیریم که بنده خودم با اختیار تامی که حضرت باری تعالی دراختیارم گذارده بوده، انتخاب کردم که در ایران به زمین بیایم و فرزند همین پدر و مادری شوم که الان دارم اما راستش را بخواهی من معتقدم تنها عاملی که باعث شد من ایران را برای به دنیا آمدن انتخاب کنم و کلا اینی شوم که شده‌ام، مادرم بوده و بس! یعنی اگر خانم والده پیش از من انتخاب می‌کردند که در مکزیک به دنیا بیایند مثلا، قطعنا من هم مکزیک را برای به زمین آمدن انتخاب می‌کردم و طبیعتا الان اینجا نبودم و دیگر فردی به نام بهاره مانوی سه سال و خرده‌ای وقت نازنین شما را صرف خودش نمی‌کرد! اگر خانم والده ایران را انتخاب نمی‌کرد قطعا من هم ایران را انتخاب نمی‌کردم و کسی چه می‌داند شاید اصلا زن نمی‌شدم و الان به جای بهاره مانوی، یک مرد سیبل از بناگوش در رفته ی جدی می‌شدم، هاین؟ مرا ببین چقدر خرم... خوب اگه مادر من مینو خانم نبود و چه می‌دانم چی چیِتا بود، شوهرش هم حتما زاپاتایی ماپاتایی چیزی بود و به جای آن چشمان گربه‌ای عسلی و پوست سپیدش، چشمانی ریز و مشکی با پوستی گندمگون می‌داشت دیگر منی به وجود نمی‌آمد و تازه از همه مهمتر==> من دیگر من نبودم!!!! بودم؟ نبودم دیگر؟ آنوقت من یک من دیگر می‌شد با خصوصیات اخلاقی کاملا متفاوت! نه؟ تازه اصلا اگر مادرم نمی‌خواست به دنیا بیاید مطمئنا من هم به دنیا نمی‌آمدم و همان روح پاک و مطهری الهی باقی می‌ماندم و همچنان به روح لایزال حضرت حق متصل می‌بودم؛ شاید اصلا بخاطر دور نشدن از او بوده که انتخاب کردم به زمین بیایم؛ نمی‌دانم مهم روح من است یا جسمم؟ تنها اینرا می‌دانم که اگر بخواهم حرفهای خانم بتی جین ایدی را در کتاب درآغوش نور باور کنم، تنها عاملی که باعث شد من ایران را برای به دنیا آمدن انتخاب کنم، مادرم بوده و بس!  

نظرات 13 + ارسال نظر
مموی عطربرنج چهارشنبه 7 دی 1390 ساعت 11:22 ق.ظ http://attrr.com

چه خوب می شد اگه حق انتخاب داشتیم! من دوست داشتم همین خانواده فعلی رو داشتم با این تفاوت که تو ینگه دنیا(آم*ریکا) زندگی می کردم!

جواد قنبری(زیگزاگ) چهارشنبه 7 دی 1390 ساعت 11:39 ق.ظ http://jerz.blogsky.com

دوس دارم اینطور باور داشته باشم که من فقط برای رسیدن به اینی که تا اینجا رسیدم خلق شدم
جالب بود


باشد که در تابوی نظزاتم باشی

[ بدون نام ] چهارشنبه 7 دی 1390 ساعت 12:25 ب.ظ

و ایکاش واقعا حق انتخاب داشتیم .میگن که داریم ولی وقتی نگاه میکنی در هر کاری اراده کس دیگری نهفته ست .و ایکاش حق انتخابی داشتیم ...

فیروزه چهارشنبه 7 دی 1390 ساعت 08:12 ب.ظ http://firoozeh.blogsky.com

من که باور نمی کنم:) حرفای همین خانم جین را میگویم.

آرام پنج‌شنبه 8 دی 1390 ساعت 11:31 ق.ظ http://bezolaliebaran.persianblog.ir/

بهار جوونم من معتقدم هر آدمی بنا به مصلحتی به دنیا آمده و ما به دنیا می آییم تا هدف خلقت را تحکم ببخشیم مهم نیست کجای این دنیای خاکی پا به عرصه وجود گذاشتیم مهم اینه که بتونیم در طول زندگیمون اون هدف را پیدا کنیم و اون جایی بریم که حق الهی مون حکم کرده و متاسفانه پیدا کردن این راه گاهی وقتا ما رو به بیراهه می کشونه و به تصور خودمون راه درست را اومدیم مال همین گمان می کنیم که آنقدر که باید زندگی به ما لطف نداشته و شاکر نیستیم.

افسانه پنج‌شنبه 8 دی 1390 ساعت 11:48 ق.ظ http://ืninidari.blogfa.com

خاله من که باور نمی کنم حرفهای خانم بتی جین ابدی رو. تو هم اصلا باور نکن. این طوری بهتره
پ.ن: به این می گن پاک کردن اصل صورت مساله

فانی پنج‌شنبه 8 دی 1390 ساعت 12:26 ب.ظ

فکر میکنم بعضی جاها لازمه حق انتخاب نداشته باشیم !!
آخه فکرشو کن چه جوری ممکنه من حق انتخاب داشته باشم که مکزیک به دنیا بیام ! مادرم هم حق انتخاب داشته باشه که مثلن ایران زندگی کنه !‌ بعد پدرم هم فرانسه رو واسه زندگی ترجیح بده !
حالا آبجی و داداشا بماند که کدوم کشور و ترجیح میدن !!
.

طناز شنبه 10 دی 1390 ساعت 07:32 ق.ظ

وای من عاشق نوشته های تو ام ها! واقعا واقعا واقعا

لیلین شنبه 10 دی 1390 ساعت 09:37 ق.ظ http://lilien.blogsky.com

سلام
اگه حق انتخاب بود اصلا این خانواده رو انتخاب نمی کردم. و مطمئنم که ایران رو انتخاب نمی کردم .
ولی به نظر من حق انتخابی وجود نداره.
خیلی وقته بهم سر نزدیا.

مامان سمیر شنبه 10 دی 1390 ساعت 01:37 ب.ظ http://fasamir.blogfa.com

سلام دوستی .کامنت من چرا نیست پس ؟

سلام عزیزم
خوبی؟
دوستم یادت رفته بوده اسمتو بگذاری... اون بالا سومین نظر مال توئه... از روی آی پیت فهیدم

الی شنبه 10 دی 1390 ساعت 05:35 ب.ظ http://elidiary.persianblog.ir/

بهاره جون اول مرسی که اسم منو از یادداشتهای نیمه شب به یادداشتهای الی تغییر دادی. مدتها بود می خواستم بهت بگم !
دوم اینکه من این کتاب رو خوندم . اگر به این بحث ها معتقدی و علاقه داری کتاب ؛ تنها عشق خقیقت دارد ؛ از دکتر برایان ال وایس رو بخون. از انتشارات جیحون . خاطرات یه دکتر روانشناسه از زندگی متعدد مراجعانش. خیلی خیلی جالبتر از اینیه که خوندی.

آرام شنبه 10 دی 1390 ساعت 05:38 ب.ظ http://bezolaliebaran.persianblog.ir/

بهار جونم دوست داشتم واسه نظرم یه پاسخ می دادی تا از نظرت باخبر مشدم.

آرام عزیزم باور کن سرم خیلی شلوغه و هنوز فرصت نکردم جواب همه ی کامنتا رو بدم ببخشید که منتظر گذاشتمت... چشم امروز حتما جواب کامنت خوبتو میدم عزیزم

نازلی یکشنبه 11 دی 1390 ساعت 02:57 ب.ظ

سلام بهاره جان
خوبی ؟ چه مطلب جالبی من قبولش ندارم فکر میکنم که ما توی جبر مطلق هستیم . ولی اگه دست خودم بود ایران رو انتخاب نمی کردم نمیدونم دقیقا کجا ول کلا آسیا رو انتخاب نمی کردم.
میبوسمت.

سلام عزیزم
مرسی من خوبم تو چطوری دوستن؟
من اما یه جورایی بعضی از حرفاشو قبول دارم دوستم... نمیدونم شایدم اشتباه میکنم ولی کتابش به خیلی از سوالاتم جواب داد.
من میبوسمت عزیزم
مراقب خودت باش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد