روزهای من
روزهای من

روزهای من

آخر هفته

 چهارشنبه طبق روال تمام چهارشنبه‌ها من سرم حسابی شلوغه. دارم کارهای مربوط به جلسه شنبه رو انجام می‌دم که ژیلی (خواهر محمد) زنگ می‌زنه. بعد از کمی صحبت کردن میگه ما داریم ۵ شنبه صبح میریم آهار اگه کاری ندارید شما هم بیایید. یکدفعه انگار هوای سرد و خنک آهار می‌خوره تو صورتم... معلومه که میرم تازه اگه کار هم داشتم بازم میرفتم... قرارمون فردا صبحه ولی فردا تا از خواب بیدار بشم و وسایلمونو جمع کنم تا بریم خرید کنیم و یه چیزی بگیریم که لااقل یک وعده ما اونها رو مهمونشون کنیم ساعت شده ۲ بعد از ظهر. فکر می‌کردم هوای آهار خیلی خنک باشه ولی ساعت ۲ بعدازظهر اونجا فقط چند درجه با ۲ بعدازظهر تهران اختلاف دما داره. بعد از ناهار می‌ریم کمی تو حیاط باغچه مانندشون میشینیم و از صدای شر شر رودخونه‌ای که درست از زیر خونه ژیلی اینها می‌گذره لذت می‌بریم.

ساعت ۷ به پیشنهاد محمد شال و  کلاه می‌کنیم و راه میفتیم سمت شکرآب... البته قصد محمد خود شکرآبه ولی چون به آخرا که برسیم راهش سربالایی میشه من زیر بار نمیرم... قرار میشه تا لب چشمه بریم ولی به اونجا که میرسیم خودم دلم میخواد بازم جلوتر برم و تا ۲۰ دقیقه بعد از چشمه رو هم میریم و بعد دیگه بخاطر تاریکی هوا برمی‌گردیم. شب برخلاف ظهر انقدر سرده که مجبور می‌شم با دو تا پتو بخوابم ولی بازم تیریک تیرک بلرزم از سرما.

جمعه قراره بعد از ناهار بریم ولی به سرم میزنه بعد از صبحانه از راه شمشک و دیزین بیفتیم تو جاده چالوس و بریم کرج. ژیلی اینا هم استقبال می‌کنند و بعد از خوردن یه صبحونه مفصل عازم میشیم.  

برخلاف نظر همسر ژیلی که می‌ترسید راه شلوغ باشه... خیلیم خلوت بود و کلی لذت بردیم از این نیمچه سفر... سر راه کنار اون چشمه ی زلال نگه داشتیم و نوشیدنی خوردیم... دو ساعت بعدشم تو پورکان دم نان رضوی نگه داشتیم و پالوده خوردیم. 

با اینکه مدتش کم بود ولی خستگی خوبی در کردم...جای همگی خالی

عکسای زیر راه شکرآبه:










اینم راه شمشک و دیزین

نظرات 19 + ارسال نظر
آهنگر شنبه 11 تیر 1390 ساعت 08:03 ب.ظ http://jameehvaman.blogfa.com

من هم همچین تجربه ای را ماهی یک بار دارم. البته در روستای خودمون. خیلی لذت بخش است. امیدوارم همیشه سرحال باشی

بانو شنبه 11 تیر 1390 ساعت 09:08 ب.ظ http://mymindowl.persianblog.ir

دقیقا مثل طالقان که گرم بود و ما فکر می کردیم خنکه...
مرسی از عکس ها...
می خواستم اگه عکس نذاشته باشی.. دعوات کنم...

شاذه یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 12:35 ق.ظ http://moon30.blogsky.com

به به خوش به سیر و گشت
مرسی از عکسا. روحم تازه شد دوست جونم

طناز یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 08:13 ق.ظ

به به~
طالقان هم خیلی گرم بود!!!

الی یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 08:21 ق.ظ http://man-va-va.persianblog.ir

چقدر من عاشق اینجور سفرهای کوتاه و بی آلایش هستم عکسهاش عالی بودن بهاره جان
خوشحالم خستگیتون در رفته

مموی عطربرنج یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 09:06 ق.ظ http://attrr.com

آخیششششششششش!خنک شدم!تو این هوای شخمی خیلی می چسبه آدم همچین جایی بره...
آخر هفته ما که همه ش به تولدبازی و مهمونی گذشت و پارک نهج البلاغه!

نازلی یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 09:38 ق.ظ http://darentezarmojeze.blogsky.com/

سلام بهاره جونم
خدارو شکر که بهت خوش گذشته . از پستت معلومه که حالت بهتره خوشحالم عزیزم مراقب خودت باش.

fafa یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 09:40 ق.ظ http://WWW.TOBEALONE.BLOGFA.COM

ما که نبودیم باهاتون اما عکسا یه حال اساسی بهمون داد تو این صبح گرم و شرجی... همیشه به سفر عزیزم...

آرزو یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 11:25 ق.ظ http://rahgozareandisheha.blogfa.com/

همیشه به سفر دوست گلم
این دوستای گلتو جمع کن یه سفر با هم بریم

جدی میایی دوستم؟

مینا-دفتر خاطرات یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 11:39 ق.ظ

چقدر کار خوبی کردی فدات شم. انگار کلی هم خوش گذشته. تا باشه ازین خبرا. واقعا زحمت کشیدی بابت عکس ها. مرسی. باید یه سفر بریم ببینیم چه جوریه

مامی یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 11:51 ق.ظ

خیلی حسودیم می کنه وقتی از سفر شمالتون می نویسید اونوقت ما تو این گرما نفسمون در نمیاد فاصله تا شمالم که خدا کیلومتره

الهی ... خوب یه بار بیا تهران ببرمت آهار... آهار نزدیک تهرانه عزیزم

مامی یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 11:56 ق.ظ

رمز پست قبلی رو هم لطف کن

ممول یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 02:54 ب.ظ

وااااااااااااااای چه سبز و خنک . خوش به حالت دلم برای یه جای خنک بد جوری تنگیده

بهار یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 03:58 ب.ظ http://nostalgicdays.persianblog.ir

همچین آخر هفته ای آدم رو سرحال میاره و آماده میکنه برای یه هفته کاری جدید! همیشه شاد باشی دوست خوبم

شرلی یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 04:03 ب.ظ http://eghlimeyakh.blogfa.com

چه خوب انگار خیلی خوش گذشته عکس ها هم خیلی خومشول بودن

ساعت سپید شب یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 07:19 ب.ظ http://whitehour.persianblog.ir/

سفر اگه با همسفر خوبی باشه خوش میگذره هر جا که باشه
این عکسا که گذاشتی محشره
حس خنکی به آدم میده

افسانه دوشنبه 13 تیر 1390 ساعت 10:13 ق.ظ http://ninidari.bloghfa.com

خوشحالم که بهت خوش گذشته
خدا رو شکر
خیلی دلم خواست که از منظره های بکر و زیبای آهار هم دیدن کنم. وسوسه ام کردی دختر شیطون

فرداد دوشنبه 13 تیر 1390 ساعت 03:53 ب.ظ http://ghabe7.blogsky.com

جالبه که من هم یکی از برنامه هام رفتن از جاده دیزین به چلوسه...
ببخشید...سلام
عکس ها ذوق زده ام کرد....
خیلی قشنگ با طبیعت درگیر شدین که این عکس هارو گرفتین....
همیشه خوش باشین و دلگرم.

بی سرزمین تر از باد دوشنبه 13 تیر 1390 ساعت 09:50 ب.ظ http://sdaeidi.persianblog.ir

سلام بهاره ی عزیز
ما روباش که فکر کردیم که پیاده گز کردین این یکی دو روزه رو.
آهار شکراب خیلی جای قشنگیه.به خصوص اون سمت ابشارش فوق العاده س.
خیلی خنک بود این یکی دو روزه مناطق کوهستانی.خوش به حال هر کی رفت.
راستی من بیستاب هستم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد