روزهای من
روزهای من

روزهای من

شعر

آری...تو آن که دل طلبد...آنی.

اما

افسوس!

دیریست که آن کبوتر خون آلود

جویای برج گمشده جادو،

پرواز کرده است... (پارازیت...خوب شد مماخت سوخت؟)

اخوان ثالث

***

از میان سکوتم حرفی رویید

به سان سبزه ای که از سنگ تراوید

از چشم خاموشم نگاهی جهید

به سان سهره ای

که از نقش کاشی ایوان بیرون پرید....

(پارازیت...والا منکه نفهمیدم چی به چی شد... تو خودت پیدا کن پرتقال فروش را...)

فرشته ساری