روزهای من
روزهای من

روزهای من

شکمو

چند وقتیه که شبا با محمد میریم پیاده‌روی. طبیعتا باید قبل از پیاده‌روی شاممون رو که اتفاقا باید خیلی ساده و بی مزه باشه بخوریم که هم بعد از پیاده‌روی هضم بشه و هم اینکه نمیشه بعد از پیاده‌روی غذا خورد چون دیگه چه فایده داره یه ساعت دو ساعت پیاده‌روی وقتی دوباره غذا بخوری؟! این اواخر شام ما تشکیل شده از یه لقمه نون و پنیر و خیار یا یه دونه سیب‌زمینی آبپز با سبزیجات معطر یا یه ظرف سوپ‌خوری خوراک لوبیا و خلاصه غذاهایی از این قبیل. مسیر هر شبمونم گشت و گذار در کوچه پس‌کوچه‌های اطراف خونه‌مونه یه وقتایی هم برای ایجاد تنوع از دم خونه تا نزدیک همت میریم بعد از اونور میریم تا به ستاری برسیم و بعد از منتهی الیه چهارباغ شرقی برمیگردیم سمت خونه. اما چیزی که این وسط باعث میشه پیاده‌روی کمی تا قسمی زیاد برام عذاب آور بشه، نه پستی بلندیهای خیابونا، نه سر بالایی سر پایینیا و نه پادرد و کمردرد، که انواع و اقسام بوی غذاهای مختلفه که وقتی از مقابل خونه‌ها می‌گذریم منِ گرسنه رو گرسنه تر می کنه! یکی کتلت پخته، یکی دیگه کشک بادمجون با نعنا داغ فراون، اون یکی میزاقاسمی با سیرداغ فراوون، یکی دیگه خورشت کرفس پخته و اون یکی بوی خورشت قورمه سبزیش هوش از سر آدم می بره؛ من نمیدونم مردم چرا مث ما به فکر تناسب اندامشون نیستند بابا مگه اینهمه دکترا نمی گند شام سبکتر بخورید، خوب سبکتر بخورید دیگه، هم خودتون سلامت میمونید و هم باعث آزار و اذیت مردم نمیشید، والا! اون وقت تو فکر کن وسط این بوهای مختلفِ شکنجه گر، محمد دم از رژیمهای سخت تر میزنه و تازه از منم انتظار داره با حواس کاملا جمع (!) به حرفاش گوش کنم و تازه با رویی گشاده استقبال هم بکنم از نخوردن بیشترتر غذاهاhttp://mahsae-ali.blogfa.comولی دیگه خبر نداره که من تو ذهنم در حال پختن یک فروند کتلت فرد اعلا با یکی دو پرس خورشت کرفس به همراه یه ظرف میرزا قاسمی و کمی هم کشک بادمجون هستم و تازه خودم هم از چند وقت پیش دلم پیتزا می خواد ایتالیایِ ایتالیایی! دیگه دارم کم کم به این نتیجه میرسم که قید چند لیتر بنزین رو بزنیم و با ماشین بریم دم پارکی جایی که دیگه فقط بوی گل و گیاه رو حس کنم و حواسم نره به بوی غذاهای مختلف! شکمو بودنم معضلیه برای خودشا 

نظرات 20 + ارسال نظر
ترانه دوشنبه 23 خرداد 1390 ساعت 10:36 ق.ظ

چقدر خوب، منم دلم پیاده روی بعد شام می خوادددددد

واقعا عجب شکنجه ای، بو غذا :دی

خوبی بهاره جون ؟ الان چند کیلو لاغر شدی ؛)

مستانه دوشنبه 23 خرداد 1390 ساعت 11:48 ق.ظ http://baadbadak.blogsky.com

فکر کنم با این اوصاف برین توی پارکی جایی پیاده روی

می می دوشنبه 23 خرداد 1390 ساعت 12:06 ب.ظ

والا اینایی که تو گفتی و عکسایی که تو گذاشتی هوش از سر من که سیر بودم پروند چه برسه به آدم گرسنه. میگم که یه وقتایی تا می تونی مایعات بخور. مایعات زیاد باعث میشه که اشتها کم بشه. مایعات توی کم خوری خیلی تاثیر داره. هم واسه سیستم گوارش خوبه. هم برای پوست و مو و هم برای لاغری

نازلی دوشنبه 23 خرداد 1390 ساعت 02:02 ب.ظ http://darentezarmojeze.blogsky.com/

منم میخواستم بگم که برین پارک که خودت گفتی حداقل اونجا بوی غذا نمی یاد. تحمل بهاره جون حتما میتونی منم دارم سعی میکنم شبا شام نخورم ولی گاهی یه ناخنکی میزنم. خیلی کار سختیه مخصوصا که باید نیم ساعت به رامان غذا بگم و نگاه کنم.
بعد هم شوهرم با اشتها غدا میخوره و چاق هم نمیشه من بیچاره اونوقت هی پهلو در میارم.
مراقب خودت باش امیدوارم زود زود لاغر شی.

محمدرضا دوشنبه 23 خرداد 1390 ساعت 02:36 ب.ظ

خدایا.خدایا
برای خرید کتاب وکادو و خونه مامان جونتون و هزار تا سفارش هفتگی بنزین مصرف نمیشه

اون مصرف بنزینا که جزء واجباتند و نمیشه که فاکتور گرفته بشوند شوشو جان... این بنزینه که باید مصرف بشه زور داره برام

مموی عطربرنج دوشنبه 23 خرداد 1390 ساعت 02:54 ب.ظ http://attrr.com

واااای!این غذاهای خوشمزه رووووووووووووووووو!
عیبی نداره دوس جون!عادت می کنی ...یه کم صبر و تحمل می خواد! یه اعلامیه بچسبون در کوچه به این مضمون: لطفا" در ساعاتی که بنده مشغول پیاده روی هستم،از پخت و پز غذاهای بو دار و سنتی ایرانی خودداری فرمایید...

شرلی دوشنبه 23 خرداد 1390 ساعت 06:04 ب.ظ http://eghlimeyakh.blogfa.com

این عکس ها خودش کافیه برای آب انداختن دهن هر شکمو و البته غیر شکمویی! منم به خیال خودم رژیمم خب
من کاملا درکت می کنم! فکر کن آدم ساعت ۱ بعد از ظهر ، توی حیاط مدرسه وایساده تا لطف کنن و بیان دنبالش! بعد اون وقت از شیشه ی باز آسپزخونه ی کنار مدرسه ، بوی انواع و اقصام غذای سنتی و غیر سنتی به مشامت می رسه! البته خداروشکر فعلا مدرسه ها طعتیله

بانو دوشنبه 23 خرداد 1390 ساعت 11:04 ب.ظ http://mymindowl.persianblog.ir

این غذا آخری دیگه من رو کشتتتتتتتت... عجب مرغی...
ایندفعه با تجهیزات برین پیاده روی... ماسک بزنین ...

شاذه دوشنبه 23 خرداد 1390 ساعت 11:41 ب.ظ http://moon30.blogsky.com

عزیزجان این رژیم که من لینک دادم رو بگیر اعتیادت به غذا برطرف میشه. این همه کشتی گرفتنم نداره. هرچیم دلت میکشه شام بخور...


امضا: شاذه خانم 44 کیلویی آینده!! بگو الهی آمین

الی سه‌شنبه 24 خرداد 1390 ساعت 10:07 ق.ظ http://elidiary.persianblog.ir/

من می دونم چه عذابیه رژیم گرفتن .حالا وزن کم کردی ؟ امیدوارم موثر باشه برات این همه سختی .

افسانه سه‌شنبه 24 خرداد 1390 ساعت 11:02 ق.ظ http://ninidari.bloghfa.com

سلام بهاره جونم آخه فکر نمی کنی با این عکس های خوشمزه اول صبحی چه حسی به ما دست می ده؟؟
اتفاقا قبل از اینکه به آخر متن برسم می خواستم بهت پیشنهاد کنم که حتما بری تو پارک هم هوا خنک تره و هم اکسیژن تازه تر و دو و دم تنفس نمی کنی.(البته به شرطی که شب نری)
یه پیشنهاد دیگه هم دارم اگه پیاده روی رو تبدیل کنی به دو ۳۰ درصد (یعنی نیم درجا و دویی که سرعتش خیلی کمه) خیلی زودتر جواب می گیری... شوهر من توی دو ماه نزدیک به ۸ کیلو فقط با دویدن کم کرد. بدون اینکه یه خوراکی رو از رژیم غذاییش حذف کنه یا حجم غذاشو کاهش بده

خورشید سه‌شنبه 24 خرداد 1390 ساعت 11:33 ق.ظ http://koochedeleman.persianblog.ir

منم غذا خوردن رو خیلی دوست دارم به شرطی که بوی چربی نده
اصلا همینکه اسم رژیم میاد ادم فکرش دایم میره سمت همه خوراکیهایی که شاید در حالت عادی هم دوست نداشته باشه
به نظرم محروم کردن خودمون از یکسری عذاها خوب نیست چون بیشتر ادم اذیت میشه . کم خوری و افزایش فعالیتها خیلی بهتره
یکی از دوستهای من بدون اینکه چیزی حتی شکلات یا برنج رو حذف کنه فقط با کم خوری و حذف تعادل بین وعده های غذاییش تونست خودش رو خیلی لاغر کنه البته طول کشید ولی نتیجه اش این بود که نه پوستش خراب شد نه الان بعد از سالها اصلا چاق نشده دوباره
راستی از ارزوی خیری که برام کردی ازت ممنونم

خورشید و جمشید چهارشنبه 25 خرداد 1390 ساعت 01:28 ب.ظ

بهاره جون من غذا میخوامممممممممم گشنم شده
دوست جونی آخه نمیگی نی نی من ناراحت بشه ای خدایااااااااااااا

خورشید و جمشید چهارشنبه 25 خرداد 1390 ساعت 01:29 ب.ظ

بهار نی نی من منظورم این شکمم هست از صد تا بچه بدتر است

بانو چهارشنبه 25 خرداد 1390 ساعت 04:07 ب.ظ http://mymindowl.persianblog.ir

عیدت مبارک عزیزم...

بی سرزمین تر از باد پنج‌شنبه 26 خرداد 1390 ساعت 11:18 ق.ظ http://sdaeidi.persianblog.ir

سلام بهاره ی عزیز
ممنون از تبریکت.امیدوارم این عید رو به خوشی و سلامتی بگذرونی.
ببین این عکسایی که گذاشتی که غذاهای رژیمیت نیست که؟

آی گفتی.آی گفتی.بدترین نوع شکنجه اینه که شما غذای خودت رو سر کار گرم کنی.بوی غذا همه جا رو برداره بعد اونو بزاری جلو خودت و نصفش رو فقط بخوری.

مادر سفید برفی شنبه 28 خرداد 1390 ساعت 01:10 ق.ظ

عیدت مبارک
خب چه کاریهشب برای ظهر روز بعد از این غذاها درست کن...راستی چه ساعتی میای خونه نهار رو بیرون می خوری سر کارت؟
آخه همسری من حتی تا ۴ - ۵ هم بیرون باشه نهارش رو میاد خونه می خوره ... کلا من نهار رو به خودم می رسم و نمی ذارم برام عقده شه آخه مگه می شه کلا دور قورمه سبزی و کشک بادمجون و کتلت و ... رو خط کشید نه واقعا می شه؟ راستی چرا لینک شاذه رو من نتونستم ببینم؟ آخه الان ۶۰ کبلو شدم...همه ش هم پهلو یه ریخت بی ریختی پیدا کردم که نگو

دوستم من تحت نظر پزشکم و نمیتونم هرچی دلم خواست بخورمناهار و هم اداره می خورم...ولی جات خالی ۴شنبه یکی از همکارام یک کشک بادمجونی آورده بود اداره که آدم وقتی میدیدش آب از لب و لوچه اش آویزون می شد منکه دیگه گفتم گور پدر رژیم و یه دل سیر خوردمش
عزیزم لینک شاذه با اسم ماه نو تو لینکام هست
۶۰ کیلو که خیلی خوبه من خیلی بیشتر تر از توام

خورشید و جمشید شنبه 28 خرداد 1390 ساعت 08:42 ق.ظ

بهار جون دوست عزیزم خصوصیات رو چک کن

ساعت سپید شب شنبه 28 خرداد 1390 ساعت 11:33 ق.ظ http://whitehour.persianblog.ir/

درسته شکمو بودن خوب نیست ولی وقتی یکی مثه من غذا ها رو میبینه یه قاشق میخوره و سیر میشه هم بد معضلیه
نوش جونت

آرزو سه‌شنبه 31 خرداد 1390 ساعت 02:02 ب.ظ http://rahgozareandisheha.blogfa.com/

عزیزم خودتو زیاد اذیت نکن ...فقط در حدی که وتسه سلامتیت خطرناک نباشه رزیم بگیر دوست جونم
تو همینطوری که هستی خواستنی هستی
راستی خیلی خیلی دلم می خواد ببینمت ..یه برنامه بزاریم

قربونت برم دوست جون... تو لطف داری به من
منم همینطور... هر وقت تو بگی من در خدمتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد