روزهای من
روزهای من

روزهای من

من اگر جای تو بودم...

من اگر جای تو بودم ==> روزای تابستون رو کوتاه و بجاش روزای زمستون را بلند می کردم.  

من اگر جای تو بودم ==> کاری می کردم که دل هیچ کی نلرزه از غم. 

من اگر جای تو بودم ==> صفا و پاکی دل را اعطا می کردم به هرآنکس که نداردش! 

من اگر جای تو بودم ==> هیچ طفل معصومی را بی پناه و بی پدر و مادر نمی کردم. 

من اگر جای تو بودم ==> حال تمام افراد زورگو و ستمگر را می گرفتم بلکه عبرتی باشند برای باقی ستمکاران! 

من اگر جای تو بودم ==> هرچند وقت یکدفعه اعلام وجودی می کردم و خودی نشون می دادم  به خلق الله تا بدانند که اینجا کجانه و مو کیم! 

من اگر جای تو بودم ==> چشم تمام آقایون هیز و چشم چرون را کور می کردم تا دیگه اونا باشند که زل نزنند به زن و بچه مردم! 

من اگر جای تو بودم ==> یک کمی، فقط یک کمی روحیه خشن بچه ها و جوونهای امروزی را تلطیف می کردم تا اونها هم از نعمت زیبای عاشقی بهره مند شوند و تجربه کنند مهر و محبت به غیر را! 

من اگر جای تو بودم ==> گرمای زیاد هوا را تا آخر هفته ادامه میدادم تا این دو روز اسم بدنومی وسط هفته را هم دولت تعطیل کند و ما بمانیم در خانه و حالش را ببریم!  

من اگر جای تو بودم ==> به تعداد نفرات خانمای بازیگر سریال سفری دیگر، یه دونه سالوادور خلق می کردم تا دیگه ملت اینقدر دل پیچه نگیرند برای رسیدن بهش و خاله تو روی خواهر زاده نایستند و زن شوهرش را نکشدش بخاطرش و زن بدبختش احساس بدبختی نکند از کم محلی شوهرش به خودش یعنی زنش!  

من اگر جای تو بودم ==> چند تا کتاب عاشقانه قشنگ الهام می کردم به نویسندگان محبوب بهاره خانم تا عزیز دلم بخواندشان و لذتشان را ببرد! 

من اگر جای تو بودم ==> کاری می کردم تا مرزهای بین کشورها از میان برداشته شود تا مردم تمام دنیا بتوانند در هر کجای این کره ی خاکی که دوست داشتند، زندگی کنند. 

من اگر جای تو بودم ==> افکار پلید و شیطانی را از انسان دور می کردم و برای فهمیدن میزان علاقه او به خودم، راه های دیگری را انتخاب می کردم و از آن طریق می آزمودمش! 

من اگر جای تو بودم ==> عمر طولانی می دادم به خاطره آفرینان مردم، مثل خوانندگان، هنرپیشگان، ورزشکاران، نویسندگان، مجسمه سازان و ... عوضش کم می کردم از عمر تمام افراد منفور تاریخ، مثل .... و ..... و ...... و ......!  

من اگر جای تو بودم ==> یک ذره دور این زندگی را می زدمش روی کند بلکه موتورش کمی استراحت کند، آخر اگر اینجور بخواهد رو دور تند بچرخد بالاخره تسمه پروانه پاره می کند ها! حالا از ما گفتن!

من اگر جای تو بودم ==> به حرفهای بهاره خانم بیشتر اهمیت می دادم و از نظرات گهربارش بیشتر استفاده می کردم (تاره تو که اصلا به نظرات من گوش هم نمی کنی دیگه چه برسه به اینکه انجامشون بدی؛ تا حالا صددفعه بهت گفتم اگر جای تو بودم چی کار می کردم ولی کو گوش شنوا)!  

نظرات 10 + ارسال نظر
دکتر خودم سه‌شنبه 22 تیر 1389 ساعت 01:36 ب.ظ http://porpot.blogsky.com

من اگه جای تو بودم دیگه جای تو نبودم نقطه

اونوقت اینی که گفتید نظر بود یا فقط یه چیزی گفتید که گفته باشید؟!

زهرا سه‌شنبه 22 تیر 1389 ساعت 02:09 ب.ظ http://sedayam-kon.mihanblog.com

جالب بود... راستش تا حالا خودمو جاش نذاشته بودم!
همه جملات رو فهمیدم به جز سریال سفری دیگر رو چون نگاه نمیکنم!! نه اینکه نخواما اما از بس پارازیت داشتتیم نصفشو ندیدم بقیه اش هم دیگه فایده نداره دیگه.
من روزای پاییز رو دوست دارم.
ولی بهاره با این حرفات زیادی جهان خوب میشد . اگه آدم هیز نباشه که قدر آدم چشم پاک رو نمیفهمیم.
راستش تصور اینکه همه چی خوب باشه برام سخته. میدونی حس میکنم اون وقت همه آدما و شرایط خوب میشن و بعد دیگه جای انتخاب نمیمونه. اونوقت همه مساوی میشن و عین هم. انگار کپی زیراکس هم باشن!
راستش من اگر جای تو بودم==> جلو راه آدمای خوب کمتر آدم بد قرار میدادم

زهرا سه‌شنبه 22 تیر 1389 ساعت 02:10 ب.ظ http://sedayam-kon.mihanblog.com

راستی بهاره جونم......... دوستت دااااااااااااااااااااااااااااارم :))

منم دوستت دارم ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن هوا!:-*

آسمون(مشی) چهارشنبه 23 تیر 1389 ساعت 08:50 ق.ظ http://mashi.blogsky.com

قربونت برم همه اینایی که گفتی یه جورایی قانون طبیعتن که!

نازلی چهارشنبه 23 تیر 1389 ساعت 08:58 ق.ظ

بابا ایول خیلی باحال بود.
من خیلی از اینا دارم وای اگه جای اون بودم چه میشد:دی
میبوسمت.

ترانه چهارشنبه 23 تیر 1389 ساعت 09:05 ق.ظ

سلام به بهاره خانوم شیطون. آخه پات رو تو پای بزرگان میکنی، خدا خودش بهتر میدونه چطوری با بنده هاش رفتار کنه :دی صلاح مملکت خویش خسروان دانند.

عزیزم تمام کارهای خدا یه مصلحتی داره، و ظرفیت ما آدم ها رو هم میسنجه. و ما جواب کارهامون رو میگیریم توی این دنیا. من میگم بهشت و جهنم توی همین دنیاست.

قربون دل مهربونت برای چیزای خوبی که از خدا خواستی.

بلوط چهارشنبه 23 تیر 1389 ساعت 10:48 ق.ظ

اگه ما جای اون بودیم دنیا یه روزم روی پاش بند نمیشد :دییییییی

الی چهارشنبه 23 تیر 1389 ساعت 11:05 ق.ظ http://elidiary.persianblog.ir/

کنجکاو شدم بدونم تو منتظر نوشتن کدم نویسندگانی ؟
دنیای ای که تو منتظرشی خیلی شخصیه ...

نویسندگانی مثل نازی صفوی... بهیه پیغمبری... مریم ریاحی... لیلین پیک... زویا پیرزاد... نازنین لیقوانی... ساندرا براون... سیمین شیردل... سوفی کینزلا...نادر وحید... فعلا همینا یادم میاد:)

آرزو چهارشنبه 23 تیر 1389 ساعت 02:20 ب.ظ http://rahgozareandisheha.blogfa

من اگه جای او بودم وقتی کسی صدام میزد میگفتم "جانم عزیزم"
من اگه جای او بودم غم به این سنگینی و از دل آرزو بر می داشتم.................
کسی جز او چه میداند در نهانخانه قلبم غم چه سازی دارد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

رها یکشنبه 27 تیر 1389 ساعت 12:48 ق.ظ http://manetanha.persianblog.ir

سلام بهاره جون خودم
خداییش قلمتو دوست دارم . یه جورایی باهاش حال می‌کنم .
درمورد سالوادور کاملا باهات موافقم .

مرسی عزیز دلم... تو به من لطف داری:-*

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد