روزهای من
روزهای من

روزهای من

یه وقتایی ...

یه وقتایی دلم میخواد دستها رو بذارم کنار گوشم و تا اونجا که توان دارم، جیغ بزنم! 

یه وقتایی دوست دارم یکدفعه و بی مقدمه بزنم زیر گریه و چنان کولی بازی ای دربیارم که همه از تعجب شاخ در بیارن! 

یه وقتایی دوست دارم عین کلفت خونه قمر خانوم بگردم و حتی الامکان بی ریخت و شلخته باشم! 

وقتایی هم دوست دارم چنان به خودم برسم که انگار از من خوشگلتر خدا موجود نیافریده! 

یه وقتایی دوست دارم الکی به دیگرون بخندم و الکی باهاشون مهربون باشم. 

یه وقتایی هم دوست دارم الکی عصبانی باشم و از زمین و زمان طلبکار! 

یه وقتایی میرم تو عالم هپروت و چنان رویاهای شیرین و قشنگی برا خودم می بافم که دیگه دلم نمیاد از اون عالم بیام بیرون. 

یه وقتایی هم چنان واقع بین میشم و منطقی که قبول هر حرف قانع کننده و امیدواری دهنده ای برام محال میشه. 

یه وقتایی از زندگی ای که دارم راضی راضی هستم و خدا رو بخاطرش شاکر. 

یه وقتایی هم چنان از زندگی ای که دارم ناراحت و ناراضی میشم که نگو و نپرس؛  

در مورد دو وقت آخر، معمولا یک سوال مشترک برا هر دو موضوع برام پیش میاد که: خدایا اصولا مگه چه کرده بودم که این شد نتیجه اش؟! 

یه وقتایی به خودم آفرین میگم برای چیزی که هستم. 

یه وقتایی هم دو دستی و محکم بر فرق سر میکوبم که یعنی ای خاک عالم تو سرم بخاطر اینی که هستم! 

یه وقتایی مهره ی مار را در جیب لباسم پیدا میکنم و آن روز، همه ی عالم و آدم عاشق و دوستدارم هستند و هرآنچه گویم را به دیده ی منت گذارده و انجام میدهند! 

 یه وقتایی هم مهر نمیدانم کدام شیر پاک نخورده ای را در جیب پیدا میکنم که آن روز، مورد تنفر و ایش بدم میاد جماعتی میشوم و احدی حاضر نیست حتی به حرفهایم گوش فرا دهد دیگر انجام آنها پیشکشم! 

یه وقتایی خواندن افکار همگان برایم نظیر خواندن روزنامه میشود و آی حال میکنم آن روز وقتیکه عکس العملشان را قبل از نشان دادنشان می دانم و یا پیشگویی میکنم برایشان از خود نوسترداموس بهترتر! 

یه وقتایی هم چنان خنگ، احمق و ابله میشوم که حتی افکاری را که نفر مقابل خودش با زبان خودش بیان میکند را نمی فهمم و برای درکشان نیاز به مترجم دارم، در اینجور وقتها حتی معنی: به خانم والده محترم سلام برسانید را هم نمیفهمم (خانم والده دیگر کیست آیا؟!). 

با همه ی این صحبتها و گفته ها و اوقاتی که برات تعریف کردم، من بهاره هستم؛ سی ساله، لبریز از شوق زندگی و عاشق اون... یه زمانی فکر میکنم دیگران هم در مورد من همین فکر را می کنند تا اینکه از گفته های یکی، (محمد مثلا یا مادرم یا دوستم)، به این نتیجه می رسم که اینجور نیست و کسی اون من واقعی را نمی بینه و نمیشناسه... از بعضی رفتارها و افکاری که نسبت می دهند به من درصورتیکه نیست، تعجب میکنم و از خودم می پرسم مگر چقدر فاصله ست بین رفتار، گفتار، افکار و اعمال من؟! به نظر خودم، من همیشه یه رو داشتم و دارم و اصلا آدم پیچیده ای نیستم ولی چرا بعضیا در مقابلم دچار سوءتفاهم میشوند؟! 

دلم میخواد نظر تو رو درمورد خودم بدونم... بعضی از شما من و فقط تو عالم نت میشناسید ولی خیلی هاتون هستید که خارج از عالم نت چندین ساله که منو میشناسید؛ به نظر شماها من چه جور آدمی هستم؟ تا حالا خلاف اونی که نشون دادم بودم؟ شده حرف و عملم نخونه با هم؟

خواهشا تعریف نکنید و تا اونجا که میدونید و می بینید، نقدم کنید و نقاط ضعفم رو بگید... خیلی دلم میخواد بدونم از بیرون و از نظر افراد دیگه، من چه جور آدمی هستم... واقعا در مورد خودم دچار تضاد شدم تازگی ها...

میشه لطفا این یه بار رو سایلنت خوانهای عزیز هم جواب بدهند؟

نظرات 11 + ارسال نظر
ستاره شنبه 3 بهمن 1388 ساعت 07:02 ب.ظ http://davam.blogfa.com

اول... منم از این یه وقت ها زیاد دارم... والا من که دفعه اول میام اینجا چیزی از شما نمی دونم اما بعدا که بیشتر با شما آشنا شدم حتما میام نظرمو می گم ... اومدم اینا رو نوشتم که بگم سایلنت خوان نیستم..

آسمون(مشی) یکشنبه 4 بهمن 1388 ساعت 10:29 ق.ظ http://mashi.blogsky.com

دوستم تو خیلی گلی!
منطقی و عاقلی...خانوم، کدبانو و افتاده!
بعضی وختا خجالت می کشم جولوت به کسی فٌش بدم!
خیلی وختا من ازت چیزای زیادی یاد گرفتم...
می دونم کی سرت شولوغه و کی خلوت...
صبوری اما بعضی وختا زود از کوره در می ری...
عکس العملتو در مقابل مسائل مختلف خوب می شناسم...
من سخت کسی رو برای دوستی طولانی انتخاب می کنم اما تو این 8 سال ،تو دوستی بودی که قابل اعتماد بودی و وجودت مثبت مثبت بود!
همیشه انرژی مثبت دادی و به دور از حب و بغض قضاوت کردی...
دوست دارم دوس جونم!

آسمون(مشی) یکشنبه 4 بهمن 1388 ساعت 10:40 ق.ظ http://mashi.blogsky.com

اینو یادم رفت بگم!
آدم شناس خیلی خوبی هستی و خیلی راحت می شه برای افشای رازهای سربه مهر زندگی بهت اعتماد کرد!!

بلوط یکشنبه 4 بهمن 1388 ساعت 10:41 ق.ظ

سلام بهاره جونم
من که به غیر از دنیای مجازی افتخار آشنایی از نزدیک با تو رو نداشتم ، ولی در همین دنیای مجازی بی تعارف بگم یکجور صداقت و بی ریایی توی حرفات هست که از همون اولین باری که به وبلاگت اومدم منو جذب کرد.
فکر می کنم صداقت یکی از بالاترین صفات انسانی باشه
مطمئنم در دنیای خارج از نت هم همینطور هستی دوست جون.
مواظب خودت باش

نازلی دوشنبه 5 بهمن 1388 ساعت 11:38 ق.ظ

سلام عزیز دلم
منم با بلوط موافقم خیلی خیلی خالصی انگار هیچی رو قائم نداری دستت روه و این یه صفت بینظیره که هر کسی نداره.
فقط باید همت کنی و وزنت رو بیاری پایین این خیلی برات مهمه ولی آدمهای شکمو و چاق(ببخشید که رک میگم یکی از اونها هم خودم هستم) اراده شون ضعیفه . خوب حیفه توی این سن کم این قصه رو درست نکنی.
من یکی که دوستت دارم.

سیندخت دوشنبه 5 بهمن 1388 ساعت 02:24 ب.ظ http://taranomeabi.persianblog.ir/

خوبی بهاره جون ؟

آیلا سه‌شنبه 6 بهمن 1388 ساعت 08:13 ق.ظ http://moon30.blogsky.com

سلام بهاره جونم
منم با بلوط جون صددرصد موافقم!
این که هر وقتی یه حسی داری هم که چیز عجیبی نیست! من خودم ثانیه ای حس عوض می کنم
و دیگه این که منتظر بقیه ی داستانت هستم

پویا سه‌شنبه 6 بهمن 1388 ساعت 02:13 ب.ظ http://tendollarclicks.blogsky.com

سلام

´´´´´´´´´´´,;****,´´´´
´´´´´´´´´´´´,*¨¨,“¨¨*,´´´
´´´´´´´´´´´,**¨¨¨@“;“;;-…
´´´´´´´´´-,¨**¨¨¨¨“)““-““““
´´´´´´´´//,***¨¨¨¨*
´´´´´´´(,(**/*“¨““¨¨*
´´´´´´((,*/*;);*)¨¨¨¨*
´´´´´((,**)*/**/¨¨¨”¨*
´´´´,(,****.:)*¨¨¨¨¨¨*
´´´((,*****)¨¨¨¨¨¨¨*
´´,(,***/*)¨*¨¨¨¨,¨*
´´,***/*)¨*¨¨,¨*
´)*/*)*)*¨¨*
/**)**¨¨“\\)\\)
*/*¨¨¨¨,...)!))!).....,(
“,¨¨¨¨_)--“--“------/_.
وب جالبی داری اگه دوست داشتی منم با نام
••??••??تبیلغات موثر و درامد??••??••
لینک کن و بگو شما رو
با چه اسمی لینک کنم ؟؟.....
اگه به منم سر بزنی خوشحال میشم بای.
این پرنده اومده شمارو به وبلاگ تازه تاسیس دعوت کنه!
منتظرم

آیلا سه‌شنبه 6 بهمن 1388 ساعت 06:15 ب.ظ

خیلی باحال بود دوست جون
آخ که از فضولی دارم میمیرم ببینم بالاخره کی ماگنوس فین می فهمه که اشتباه گرفته!!! قبل از اعتراف به عشقش یا بعدش!

سیندخت چهارشنبه 7 بهمن 1388 ساعت 09:26 ق.ظ http://taranomeabi.persianblog.ir/

من چطوری برات پیغام خصوصی بذارم بهاره جون ؟

افسانه جمعه 9 بهمن 1388 ساعت 11:50 ب.ظ http://affa.persianblog.ir

بهاره ای که من می شناسم دختر خیلی مهربونیه اما اگه کسی با رفتار و حرفاش «خیلی» اذیتش کنه، یه جوری بهش می فهمونه ... اصلا اصلا اهل فیلم بازی کردن نیست ... رک و رو راسته ( از نظر من این خصلت اخلاقی عالیه ... از آدمهای متظاهر که جلو روی آدم یه جور هستن و پشت سرش غیبت می کننو جور دیگه ای هستن متنفرم! که تعدادشون هم متاسفانه زیاده)
بهاره ای که من می شناسم خیلی موج انرژی مثبت هستش تا جایی که به نظرم زیاد خوب نیست و باعث میشه بعضی ها به عنوان دوست و آشنا هر چند طرد شده از طرفش، تو زندگیش بمونن و هی موج منفی بدن.
.........
و دیگه اینکه این تغییرات روحی مخصوص همه خانم هاست، نه فقط تو.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد