روزهای من
روزهای من

روزهای من

حریم!

اگه تا دیروز ازم می‌پرسیدن طرفدار چه جور فیلمی هستی و بیشتر دوست داری چه نوع فیلمی ببینی، فوری جواب میدام: من عاشق فیلمهای رمانتیک و هپی اندینگ هستم ولاغیر! اصلا حال و حوصله و اعصاب دیدن فیلمای خشن و جنگی و یا وحشتناک و ندارم. آخرین فیلم وحشتناکی هم که دیدم فچ کنم 9-10 سالم بود. حتی اسم فیلمه هم یادم نیست فقط اینش یادمه که یه عده جوون میرن تو یه کلبه وسط جنگل بعد دیگه از اون به بعد همش یه روحه اذیتشون میکنه و اینا هم میندازنش تو زیر زمین بعد اونم هی کله شو میکوفومد به در زیرزمین. اینقدر این فیلمه برای من فسقلی ترسناک بود که اون شب مامان اینا مجبور میشن بهم قرص آرامبخش بدن تا خوابم ببره؛ حتی هنوزم که هنوزه همینجورم؛ اگه یه زمانی ناخواسته صحنه ی ترسناکی ببینم حالا حالاها از یادم نمیره؛ دیگه تو خودت حساب کن ببین من چقدر شجاعم!


دیروز بعد ازظهر وقتی از اداره میرفتم خونه، اگه بهم میگفتند که من قراره امشب یک فیلم ترسناک ببینم، محاله باور می‌کردم، حتی شاید گوینده این جمله رو مسخره هم می‌کردم. ولی نمیدونم چرا گاهی آدم یادش میره که بالام جان همیشه همه چیز دست آدم نیست! خلاصه از اداره که برگشتم سریع لباسام و عوض کردم و دست و صورتم و شستم بعد رفتم سراغ کتابم. بعد از نیم ساعت بهنام صدام کرد که بیا اینطرف ما کافه گلاسه درست کردیم؛ منم که شکمو و عاشق کافه گلاسه، فی‌الفور رفتم خونه شون. اونجا بودم تا محمد هم اومد. همینطور که همشهری جوانی و که بهنام خریده بود نگاه میکردم، چشمم افتاد به صفحه‌ای که پوستر تبلیغاتی فیلم «حریم» و انداخته بود. بهنام هم که اخلاق منو میدونه، شروع کرد به مسخره بازی و ترسوندن من که: ببین وقتی این پوستر تبلیغاتیشونه خود فیلمش دیگه چیه! گفتم: خوش به حال تو، برو بخر فیلمش و ببین و حالش و ببر! بهنام دوباره گفت: نه، اینجوری حال نمیده، اینو باید حتما تو سینما دید. تازه فهمیدم این فیلم، یک فیلم ترسناک ایرانیه آخه عکسش عین این دراکولاها بود. در این لحظه نمیدونم چی شد، شیطون تو جلدم رفت یا چی که یهو هوس کردم برم این فیلم و ببینم؛ محمد زیر بار نمیرفت و میگفت میری میبینی میترسی بعد پدر من و درمیاری! خلاصه انقدر گفتم و اصرار کردم تا راضیش کردم که بریم، حدیث هم اومد، حالا من همش میترسیدم نکنه حدیث خیلی بترسه و برای نی نی‌اش بد بشه، ولی خودش میگفت نمیترسه! خلاصه جونم برات بگه که اولای فیلم یه مشت از این بچه جقل پرروها که من نمیدونم چرا همیشه ی خدا باید بیخ گوش من باشند تو سینما، سرو صدا میکردند و مسخره‌بازی درمیاوردند، ولی وسطای فیلم دیگه صداشون درنمیومد حتی در یکی دو صحنه از ترس جیغ هم می‌زند! من ولی همش منتظر بودم که فیلم ترسناک بشه و بترسم، البته خدایی بعضی صحنه‌هاش واقعا ترسیدم، ولی اونجور که از فیلمای ترسناک هالیوودی میترسم، از این فیلم نترسیدم. حریم بیشتر دلهره‌آوره تا ترسناک. ولی چشمت روز بد نبینه دوس جون که شب موقع خواب، همش میترسیدم اون آقا موبلند وحشتناکه از در اتاق بیاد تو، انقذه ترسیدم که نگو، مگه خوابم میبرد؟! حالا باز جای شکرش باقیه که من از این فیلم نترسیدم، یعنی اگه ترسیده بودم میخواستم چی کار کنم؟ هاین؟ از من بدتر جناب محمد آقا خان بود که از ترس اینکه موقع دیدن فوتبال آخر شب تو هالش خوابش ببره، تا آخر بازی بیدار بود و همچین که داور سوت پایان بازی و زد، جلدی پرید تو رختخواب. صبحی میگفت دیشب داشتم از تشنگی میمردما ولی ترسیدم برم آب بخورم! تو رو خدا ما رو ببین دیوار کی یادگاری نوشتیم! دلم خوشه اگه من میترسم همسر گرام هستند ولی اون خودش از من بدتره که! 

 

 

 

پ.ن. خدا بگم این مردم آزارا رو چی کار کنه! بابا مگه من هزاد دفعه نگفتم نیایید اینجا تبلیغات کنید من نظرتون و تایید نمیکنم؟  یه حرف و مگه چند بار باید زد آخه؟  الان اومدم نظرات و ببینم دیدم ایده جونم اینا و مستانه جونم برام نظر گذاشتند به نفری هم اومده نظر گذاشته و سه تا پاراگراف نوشته در مزیت تبلیغ در وبلاگ... انقدرحرصم گرفت که اومدم اول اون و پاک کنم بره تا دیگه چشمم بهش نیفته بعد با خیال راحت برم سراغ نظرات دوستام ولی حواسم نبود و به جای اینکه فقط نظر اون مزاحم و پاک کنم دلیت آل کردم و همه ی نظراتم پرید... حتی نفهمیدم دوس جونام چی برام نوشته بودن هیچ وقت اون مردم آزار و نمیبخشم  

ایده جونم بیا یه بار دیگه بگو چی برام نوشته بودی مستانه جون میشه تو هم...

نظرات 11 + ارسال نظر
بیژن آریا یکشنبه 27 اردیبهشت 1388 ساعت 05:43 ب.ظ http://sheydayan.persianblog.ir

درود بر گرامی همدل.
9سالی هست که وبلاگ نویسم.
تاکنون کوشش کردم درحد و اندازه های ملی باقی مانده و وارد سیاست نشوم.
اما اکنون وضعیت ایران را به گونه ای دیدم که اگر بخواهم کناره گیری کنم به زیان ایران عزیزمان تمام میشود.
آمدم تا به همه وبلاگ نویسان بگویم:
روزی صفحه سفید شناسنامه برای من هم موجب افتخار بود ولی اگر
این صفحه در این دوره سفید بماند موجب ننگ میشود.
ماباید به خاطر نجات ایران هم که شده به کسی غیر از احمدی نژاد رای دهیم.
من از تمامی وبلاگ نویسان عزیز که از وضع موجود ناراضی هستند
خواهش میکنم این بار تحریم انتحابات را کنار گذاشته و با حظور
در پای صندق های رای به باختن احمدی نژادیسم ها کمک کنند.
چون تحریم انتخابات این دوره = نابودی هرچه بیشتر ایران عزیزمان
می باشد،وارد میدان سیاست شده ام.
دوستان عزیزی که می خواهند دلایل نارضایتی من از این دولت را
بدانند به تارنگارم(وبلاگم)آمده و نوشته ای که درباره انتخابات نوشته ام را بخوانند.
به امید روزهای بهتر،دست آوردها و پیشرفت های بیشر در
عرصه های جهانی...

××کوچک فرزند ایران زمین××

بیژن آریا

سکوت میکنم! یعنی دیگه واقعا از رو رفتم!!! بازم یعنی تو بگو یک کلمه ازحرفای من و خونده باشید.. نخوندید! اگه خونده بودید با اینهمه تواصیف تبیلغ وبلاگ عزیزتون و نمیکردید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

افسانه دوشنبه 28 اردیبهشت 1388 ساعت 12:40 ق.ظ http://affa.persianblog.ir

آخی نازی!
اگه در مورد این که چه بلایی سر تبلیغات میاری، هزار جای وبلاگت هم بنویسی، کسی دقت نمی کنه! اونی که می خواد تبلیغ کنه ... به محض آپ کردن هر وبلاگی، واردش میشه و copy ... paste رو می زنه ... همین! حرص نخور دخترک ... بی خیال ؛)
...........
فیلم ترسناک دیدنت هم بامزه ست ها

ایده دوشنبه 28 اردیبهشت 1388 ساعت 08:20 ق.ظ

سلامعلکوم! عیب نداره عزیزم دوباره میکامنتم! منم همیشه فیلمای ریلکس رو بیشتر میپسندم. به خواهرم که معدن فیلمه همیشه میگم برام یه فیلم بیار که تهش همه به هم برسن!!!! اعصاب معصاب ندارم دیگه!
ولی الان یه جوراایی ویر دیدن این فیلم حریمو انداختی به جونم... برم ببینم چیه این فیلمه ترسناکه!!! از مدل تی وی دیدن آقای همسر هم خندیدیم بسی... میدونی که! اصلن نترسیده بودنها....

نازلی دوشنبه 28 اردیبهشت 1388 ساعت 09:30 ق.ظ http://darentezarmojeze.blogsky.com/

سلام دوستم
منم میخوام برم ببنیم یعنی برای من بده که نی نی دارم؟؟
برعکس تو من همیشه عاشق فیلمهای وحشتناک بودم ولی دو سال پیش در عرض ۶ روز یه چیزی نزدیک ۹ تا فیلم ترسناک دیدم که باعث شد دیگه نتونم مثل قدیم فیلم ترسناک ببینم و عین خیالم هم نباشه. خلاصه که خودم از این کار خودم خیلی ناراحتم.
خوب گلم مراقب خودت باش.

بلوط دوشنبه 28 اردیبهشت 1388 ساعت 11:14 ق.ظ

سلام دوستم!
منم فقط فیلمای شاد و عشقولانه و خانوادگی رو دوست دارم....با این حال ، فیلمی مثل Twilight که یک فیلم رومانتیک ترسناک بود رو دیدم و خیلی هم ازش خوشم اومد...هرچند یه جاهاییش خیلی ترسیدم و مطمئنم اگه شب می دیدمش خواب نمی رفتم! تو هم اگه پیداش کردی حتما نگاه کن...خییییییییییییییلی خشنگه
ولی فیلم ترسناک ایرانی واقعا هم آدمو جذب می کنه! منم بدم نمیاد ببینم ایرانی ها چه جوری فیلم ترسناک می سازن!

آسمون(مشی) دوشنبه 28 اردیبهشت 1388 ساعت 02:39 ب.ظ http://mashi.blogsky.com

والا چی بگم !! منم از ازین فیلمای (اره) و تیشه و دری وریا دوس ندارم
اما یه فیلم ترسناک دیدم به اسم wrong Turn!
خیلی جالب بود! خداییش لاست از نظر دلهره آوری و اینا خیلی بهتره.لاست هم یه کم معمع گونه و ترسناکه
منم عشقولانه و رومانس بیشتر دوس می دارم

من آزادم دوشنبه 28 اردیبهشت 1388 ساعت 03:16 ب.ظ http://www.man-azadam.blogfa.com/

من عاشق فیلم ترسناکم اما خودم هم خیلی می ترسم...و بغدش همش توهم می زنم

شاذه سه‌شنبه 29 اردیبهشت 1388 ساعت 08:03 ق.ظ http://shazze.blogsky.com

سلام!
منم تحمل فیلمای ترسناک ندارم ولی دلهره آور چرا. اعصاب خورد کنم دوس ندارم. منظورم ایناییه که مثلا یه مرض وحشتناک همه گیر میشه و ووووویی

بهنام دوشنبه 4 خرداد 1388 ساعت 05:47 ب.ظ http://minefield.blogfa.com

سلام دوست عزیز
من خوره فیلم هستم.همه جورش.رمانس رو با خانمم میبینم.وحشتناک و اکشن و....تنهایی.یه شب توی خونه تنها بودم و داشتم فیلم وحشتناک نگاه میکردم یهو برق رفت و رعد و برق شدیدوبارندگی..اول بی خیال بودم..بعد یه سایه بزرگ رو دیوار اتاق افتاد..از ترس رفتم توی حیاط زیر بارون......سرمای سختی خوردم

inmorix پنج‌شنبه 7 خرداد 1388 ساعت 02:20 ب.ظ

بار بی یکشنبه 10 خرداد 1388 ساعت 06:38 ب.ظ

سلام خوشم اومد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد