روزهای من
روزهای من

روزهای من

عالم ...گان

گاهی پیش میاد که بدون دلیل ناراحتی و یه غم قد یه کوه رو قلبت سنگینی میکنه و یه بغض قد یه پرتقال گیر میکنه تو گلوت و این حالت تا یه هفته هم ول کنت نیست که نیست. تو این مدت کسل، غمگین، بی‌حوصله، کیثف و پژمرده میشی و همچنین قشنگ و تمیز دلت مرگ میخواد؛ پس تخوتخوابت و میگیری رو به قبله و هرآینه منتظری که حضرت ملک‌الموت بیاد سراغت و خلاصه به قول خودت خلاصت کنه از این زندگی نکبتی! حالا اگه ازت بپرسند مثلا یه نموره از نکبت بودن زندگیت و بگو که ما هم بدونیم، همینجور مات و حیرون میمونی که اصلا نکبت یعنی چی؟ بعد ازت می پرسن تو که نمیدونی نکبت چیه چرا میگی زندگیت نکبتیه؟ اونوقت تو در جواب میگی من نیدونم فقط دیدم تو اون سریال پریشبیه که سراسر گریه و دلضعفه بود، قهرمان فیلم اینجوری به خدا میگفت! در اینصورت من ترجیح میدم چیزی بیشتری بهت نگم چون اگه بخوام بگم نمیتونم جلو این زبون لامذهبم و بگیرم و آنچه که نباید بارت میکنم! فقط همینقدر بهت میگم که: پاشو جمع کن خودت رو ببینم! منو بگو فکر کردم چی شده حالا! 

ولی گاهی هم پیش میاد که

تو واقعا از دست کسی یا اتفاقی ناراحتی که واقعا ناراحت کننده ست... خوب راستش در اینصورت من بازم نمیدونم چی باید بهت بگم که آرومت کنه و کمی از بار غمت کم کنه؛ چون تجربه نشون داده عواملی که باعث میشوند یک فرد ناراحت و مغموم بشه، فقط به دست همون عوامل یا افرادی که مسبب درد و غم هستند میتونن التیام پیدا کنند و بس. حتی حرفهای دلگرم کننده و غیره هم هیچ تاثیری روت نداره چون تو میدونی من اینجا خودم و تیکه تیکه هم بکنم، باز مشکل تو مث هرکول گنده و قدرتمند روبروت ایستاده تا دق مرگت کنه؛ البته تو میتونی بگی گور بابای غم و ناراحتی و این هرکوله ولی بازم ته تهش تو، ناراحتی

حالا وضعیت روحی و فکری من یه چیزیه تو مایه‌های مورد اول و دوم! ناراحتم، دلیلشم میدونم حتی از اون بدتر راه حلشم میدونم ولی انجام اون راه حل خودش یه سری مسائل و مشکلاتی و در پی داره که فعلا ترجیح میدم انجامشون ندم یعنی انجام میدمشون‌ها ولی ممکنه یه نموره طول بکشه... خود همین موضوع که میتونم یه کاری انجام بدم ولی درواقع نمی‌تونم هیچ غلطی بکنم، کلی کفر کائناتم و درآورده! خلاصه که خواهر جون بدجور قاطی پاتیم!  

در حال حاضر البته از دست رئیس رؤسای اداره بدجوری مگسیم! آخه احمقا اینترنت همه رو قطع کردن فقط اون سایتایی که مورد نیازمون هست و برامون باز کردند که شامل چند تا سایت یاهو و گوگول موگول و چند تا سایت کاری دیگه میشه که اونم به درد عمه جانشون میخوره و بس! ایملامون که اگه همراه با عکس باشند، همه عکسا ضربدر میخورند و باز نمیشوند، برای استفاده از سایت گوگول موگول هم تو عملا باید اینترنت نامحدود داشته باشی، پس تو هم اینترنت داری و هم نداری!!!! بنده چون با خانوم آقای مهندس آی تیمون یه ذره دوست میباشم ازش خواستم جون مادرش لااقل این بلاگ اسکای منو باز بذاره که بتونم وبلاگم و آپدیت کنم و به دوستان بلاگ اسکاییم سر بزنم. اونم قبول کرد. حالا، من فقط میتونم به وبلاگ بچه های بلاگ اسکایی سر بزنم، بقیه دوستای خوبم که در بلاگ فا و پرشین بلاگ خونه دارید، تا مدتی منو ببخشید که نمیتونم بهتون سر بزنم، آخه کامپیوتر خودمم تو خونه نمی دونم چه مرضشه که به هیچ وجه من‌الوجوه کانت نمیشه که نمیشه. به مجرد اینکه کانت بشم میام پیشتون دوست جونا 

پ.ن. عزیزانم بیخودی خودتون و ناناحت نکنید من حالم خوبه خوبه فقط باز دچار اون حال و احوالاتی شدم که الکی و بیخودی دوست دارم به زمین و زمان گیر بدم و الکی انگشت بکنم تو چشم هر کی که میاد جلو چشمم! فقط همین

نظرات 10 + ارسال نظر
شاذه دوشنبه 7 اردیبهشت 1388 ساعت 12:50 ب.ظ http://shazze.blogsky.com

زندگی هممون کلی درگیریه با همین مشکلای کوچیک و بزرگ و بیشتر از عوامل مشکل ساز خودمویم که می تونیم کمک کنیم به خودمون. پاشیم آبی به صورتمون بزنیم بریم یه پارک خوش هوا قدمی بزنیم یه قوطی آبمیوه چند دقیقه آسایش و بعد از آرامش گشتن دنبال راه حلی که بشه به بهترین نتیجه رسید.

پیرهن پری دوشنبه 7 اردیبهشت 1388 ساعت 08:27 ب.ظ http://pirhanpari.blogsky.com

دقیقن میتونم بفهمم چی داری میگی
چون تو این مدت هم من درگیر همین مسائل بودم :(
بهترم الان
یعنی اگه رو بدی به این فک رآ و درگیری آ و ناراحتی آ میان و تمام وقتت رو میگیرن

محمد سه‌شنبه 8 اردیبهشت 1388 ساعت 02:01 ب.ظ http://hoviat.blogsky.com/

اینطور که پیداست درگیری با خودت شدیده !
توصیه میکنم اندکی مرخصی بگیری و بزنی به دامن کوه .
چون عظمت کوه میتونه به درد و دلت گوش بده و تو هم هر چی می خوای داد بزنی و فریاد بکشی و گله و شکایتت رو از دنیا و آدماش داشته باشی و صدات هم مزاحم کسی نشه .
اگرم رفتی برو به بلندترین نقطه کوه و با بلندترین صدا داد بزن .
آروم میشی .
رد پاتو در هویت دیگه ندیدم ...
چرا کم پیدایی رفیق ؟

آسمون(مشی) سه‌شنبه 8 اردیبهشت 1388 ساعت 09:29 ب.ظ http://mashi.blogsky.com

دوس جونم! بیام اون مگس رو بزنم بکشم تا دیگه مگسیت نکنه؟؟ دُرُس می شه بهاره جونم!
عجالتن اون راه حلای خفنو بزار کنار که اعصاب ندارم هااااااااااااا!
من تا چن وخ دم پرت نمی آم تا یه وخ انگش تو چشم نکنی!

inموریx سه‌شنبه 8 اردیبهشت 1388 ساعت 10:03 ب.ظ http://inmorix.persianblog.ir

خدا از گناهان این روسای ادارتون نگذره که اینجوری حالگیری میکنن

بلوط پنج‌شنبه 10 اردیبهشت 1388 ساعت 10:30 ق.ظ

سلام. دقیقا و کاملا می تونم بفهمم چه احساسی داری!
می خواستم بگم چرا دیگه به من سر نمی زنی که خودت گفتی بلاگفا براتون با نمیشه....
خوب و خوش و سلامت باشی دوست جونم

آ*ن*ت*ی*گ*و*ن*ه پنج‌شنبه 10 اردیبهشت 1388 ساعت 05:13 ب.ظ http://havinjoooooooori.persianblog.ir/

این رئیس و روسای شما یهو قطع کنن اینترنت رو و خیال همه اتون رو راحت کنن دیگه !!! گوگل و یاهو ی تنها به چه درد میخوره آخه ؟؟؟!!!

[:S001:]mashi جمعه 11 اردیبهشت 1388 ساعت 01:07 ق.ظ

.

آسمان رنگین(مشی) یکشنبه 13 اردیبهشت 1388 ساعت 12:02 ب.ظ

روز معلم مبـــــــــــــــــارک بهار جونم!! اما با یه روز تاخیر! البته معلم سابق!

نازلی سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1388 ساعت 08:52 ق.ظ

منم بعضی وقتا اینطوری میشم.
از دست اینترنت هم حرصی نشو عزیزم از این کارا توی همه شرکتها هست.
خوشحالم که حالت خوبه خوبه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد