روزهای من
روزهای من

روزهای من

مرض!

نمیدونم قصد خداوند عالم از خلق سرماخوردگی و گلودرد چی بوده آخه؟! یکی نیست بهش بگه بابا حالا اونو خلق کردی، چه لازم بود که حتما حتما منو بهش مبتلا کنی؟ حالا منو بهش مبتلا کردی، چه نیازی بود یه مدیر زبون نفهم بذاری بالا سرم؟ حالا اونم گذاشتی؟ واسه چی اونم بهش مبتلا نکردی تا بفهمه سرماخوردگی چه بدمرضیه؟ هاین؟ این آدمی که اصلا هیچی نمیفهمه، نه مریضی نه خستگی نه استراحت، دوغ و دوشاب پیشش یکیه، خوب باید حتما حتما یه گلودرد خفن نصیبش بشه تا بفهمه من چی میگم... بد میگم بگو بد میگی! الان که دارم باهات حرف میزنم خدا جون، دیگه نیازی نیست بهت بگم حالم چه جوریه تو خودت از رگ گردن به من نزدیکتری و لابد میدونی چه حالی دارم، فقط آی دلم داره خنک میشه که تو هم با من داری درد میکشی که نگو! حقته! میخواستی خلق نکنی همچین مرضی رو! والا! حالا مثلا چی میشد بجای درد و مرض یه چیزای خوبی خلق می کردی؟ هاین؟ میخوای بگی نمیتونستی؟ منکه عمرا باور کنم؛ تو ناسلامتی خدایی و نمیشه و نمیتونم تو کارت نیست! مثلا کدوم قانون خداوندیت عوض میشد اگه بجا سرماخوردگی، یه کاری می کردی تو فصل سرما هرکی در هوای سرد قرار بگیره، چنان حال خوبی پیدا بکنه و انقدر خوشگل بشه که حد نداشته باشه، هاین؟ نمیشد اینجوری؟ یا مثلا بجا گلودرد، صدای آدم باز میشد و میتونست با خیال راحت بزنه زیر آواز و یه حالی ببره اساسی... یا مثلا حرفای تو، کاش می شد قند و عسل، می آوردم واسه تو ... گل سرخ بغل بغل، گل سرخ بغل بغل... نی نانای نی نای نی نای، نی نانای نی نای نی نای، هاین؟ نمیشد اینجوری؟ می شد دیگه... فقط از اونجاییکه تو این انسان بدبخت بی نوا رو خلق کردی که هی بچزونیش و عذابش بدی، پیش خودت گفتی زیادیش میکنه اگه چیزای خوب خوب بهش بدم! همین درد و مرض و بهش میدم از سرشم زیاده! بعد اونوقت دلت به حالش سوخت گفتی بذار راه حلش و الهام کنم به یکی از پزشکا، راه حلت چی بود؟ یک سیخ درزا و ترسناک که هیچ جا نباید فرو بره الا تو نشیمنگاه مبارک انسان زبون بسته ی بخت برگشته! نمیتونستی بجا آمپول یه چیز دیگه بهش الهام می کردی؟ حالا الهام کردی نمیشد یه جای دیگه بدن و میذاشتی برا آمپول زدن؟ هاین؟ نمونه یکی از اون بندگان بخت برگشته ات خود من... هم سرما بهم دادی، هم گلودرد، هم تب، هم لرز، این آخریش کم بود که اونم بسلامتی بهم دادی... منظورم هذیونه! خیالت راحت شد پاک خل و چلم کردی؟ ها.. ها...هاپچه! حالا همه ی اینا به کنار، چرا تو دادن درد و مرض بین زن و مرد تفاوت قایل شدی؟ هاین هاین هاین؟ مثلا همین زایمان! چرا زایمان و گذاشتی به عهده ی زن ضعیف لاجون مردنی اون وقت مرد سیبیل کلفت قلدر واسه خودش راست راست بگرده و هیچ کاری نکنه؟ هاین؟ نه من میخوام بدونم همین مردی که آفریدیش و خیلی خیلی بیشتر از زنا دوسش داری، اگه قرار بود بچه رو اون بدنیا بیاره بازم دلش شونصدتا بچه میخواست؟ هاین؟ یا مثلا برا داشتن فرزند پسر حاضر بود 10 تا شکم ... استغفرالله... حالا ببینا! منکه موقع خلقت نبودم تا اینا رو بهت یادآوری کنم ولی تو خودت باید اون موقع حواست می بود و مساوات و واقعا بین زن و مرد رعایت می کردی! نکردی چومکه خیلی خیلی پسردوست تشریف داری! ها... ها... هاپچه! حالا چیه هی ... هی...ها... ها... هاپچه... عطسه میفرستی برام؟ نگم اینا رو؟ ناراحت میشی؟ باشه دیگه نمیگم؛ ولی این رسمش نبود! ها... ها... هاپچه!!! 

نظرات 14 + ارسال نظر
مشی یکشنبه 8 دی 1387 ساعت 10:12 ق.ظ http://mashi.blogsky.com

هاچه!! خیلی چیز بدیه دوسم! بعضی وختا خدا همه چی رو فقط برا تو می خواد ! خوب و بدش دیگه پای خودشه!

ایده یکشنبه 8 دی 1387 ساعت 01:16 ب.ظ

بهاره جونم چه زود زود ملیض میشی... یه کم به خودت برس خودتو تقویت کن مادر جون. مرخصی بگیر بمون خونه شرکت نرو که مجبور نشی اون رئیس بداخلاقتم تحمل کنی...
ایشالا زود زود خوب بشی

من آزادم یکشنبه 8 دی 1387 ساعت 01:26 ب.ظ http://www.man-azadam.blogfa.com/

می بینم که سرما خوردگی حسابی شاکیت کرده.........انشاالله زودتر خوب بشی

اینموریکس یکشنبه 8 دی 1387 ساعت 08:39 ب.ظ http://inmorix.persianblog.ir

سلام دوست عزیز...امیدوارم زودتر حالت خوب شه.....منم این آنفلوانزای لعنتی رو گرفتم....۴روز منو زمینگیر کرد....امیدوارم تو زودتر خوب شی و به زندگیت برسی.....

نازلی دوشنبه 9 دی 1387 ساعت 08:43 ق.ظ http://darentezarmojeze.blogsky.com/

سلام عزیز دلم
چطوری؟ میبینم که حسابی مریض شدی چرا گلم از دست این حاجی ها که این ویروس مزخرف رو آوردن. حالا عیبی نداره ولی یه چیزی بین خودمون باشه. حاملگی اونقدر قشنگه که اصلا دلت نمیخواد مرد بودی. کلی هم به زن بودنت افتخار میکردی.

فرشید دوشنبه 9 دی 1387 ساعت 09:36 ق.ظ http://no-1.blogsky.com

واااااااااااااااااااای چقدر دلت پره از همه چی !
تنها کاری که الان از دست من بر میاد اینه که دعا کنم هر چه زودتر خوب شی

در مورد زایمان هم هیچ نظری ندارم !!!
راستی ... فوق العاده نوشتی ها ! کلی خندیدم !

بلوط دوشنبه 9 دی 1387 ساعت 11:26 ق.ظ

سلام دوستم!
آخی.....حالا چرا اینقده ناراحتی؟! هیچ می دونی سرماخوردگی از هفتاد مرض جلوگیری می کنه؟
همینطور واسه اینه که گناه های آدم بریزه
ایشالا زود زود خوب میشی خانومی.
بازم مواظب خودت باش

محمد رضا دوشنبه 9 دی 1387 ساعت 04:52 ب.ظ http://myhut.blogfa.com

سلام

خیلی ممنون از اینکه سر زدین. گاهی میام ببینم از دوستان چه خبر.. اما در کل خیلی وقته حس نوشتن ندارم. فعلا که این طوری می گذره. در کل فک کنم بد نیستم. انشاالله که شما هم زودی خوب بشین و بلا به دور باشه همیشه.
ببخشید که کم کم سر میزنم.
در پناه حق

امین سه‌شنبه 10 دی 1387 ساعت 12:28 ق.ظ http://morpheus.blogsky.com

جداً از این جریان سیال ذهن(همان هذیان گویی خودمانی) که به شکل غریبی آغشته به ویروس سرماخوردگی و درد ناشی از آنژاکسیون(آمپول) لذت بردم.
این روزها با نوشته هایی روبرو می شوم که گلایه اند، اما بیش از هرچیز و هر دعای دیگر، شکرگزار!

بلوط پنج‌شنبه 12 دی 1387 ساعت 10:53 ق.ظ

بهاره جون کجایی؟ حالت چطوره؟ بهتر شدی ایشالا؟!

ققنوس پنج‌شنبه 12 دی 1387 ساعت 12:49 ب.ظ

ایشالا زودتر خوب بشی عزیزم. موافقم این مدیرا هیچی نمیفهمن جز کارشون. حالا انقدر ناراحت نباش. هاچیپو ... عافیت باشه

افسانه شنبه 14 دی 1387 ساعت 12:23 ق.ظ http://affa.persianblog.ir

ناززززززززززززززی ناززززززززززی
امیدوارم الان حالت بهتر شده باشه.
.........
می گما ... خوبه لااقل دیگه تدریس نمی کنی ... مصیبت تدریس با صدای گرفته از خود سرماخوردگی و گلو درد بدتره

بهاران شنبه 14 دی 1387 ساعت 05:26 ب.ظ

آخی نازی بهاره جونم ...
امیدوارم زوده زود خوب بشی
وای که چه عکس خوردنییه

مرتضی چهارشنبه 25 دی 1387 ساعت 09:42 ق.ظ http://mani83.blogsky.com

سرماخوردگی برای سلامتی دخترها خیلی خوبه
بخاطر اینکه از خدا گله و شکایت نکنند
حالا دیگه مردها باید زایمان می کردند ...
باشه ... پس اونوقت ورق بر می گشت و محبتی که فرزندان برای مادرها قائل بودند ... برای پدرها قائل می شن
وای چقدر دوست داشتم فقط یک روز مادر می شدم ... فقط یک روز بچه ام دورم می چرخید و التماس می کرد که بغلش کنم ...
این ها نعمتی هست که خدا به شما زن ها می ده ... اما به مردها نداده ..
برو خدا رو شکر کن ... مادر بشی می فهمی چه شانسی آوردی که خدا تو رو بیشتر از مردها دوست داشته .........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد