روزهای من
روزهای من

روزهای من

رازداری!

خاله مینا: مامان من رفتم انگلیس مبادا به خانم تقوی بگیدها، اصلا دلم نمی خواد اون از کارای من چیزی بدونه. 

عزیز: باشه مادر، حواسم هست. اصلا چی کار دارم بگم؟ برو خیالت راحت باشه. 

 یک هفته بعد، عزیز خانم در حال مکالمه تلفنی با خانم تقوی: 

- بله خانوم تقوی جان می گفتم برات، جریان از این قرار بود، خلاصه ... قربان شما ممنون، بچه ها هم همه خوبند، سلام دارند خدمتتون؛ چی؟ مینا؟ نه مینا هم حالش خوبه، نه چیزه.... تهران نیست... (از اینجا به بعد عزیز خانم و تصور کن که داره با سیم گوشی تلفن بازی میکنه، تو دلشم داره سوت میزنه لابد اگه روش هم می شد مث بچه ها با پاهاشم بازی میکرد و خودش به اینور و اونور تکون میداد) نمی دونم والا اون هفته یی می گفت حوصله مون خیلی سر رفته شاید بریم همدان پیش خواهر شوهرم اینا شایدم رفتیم انگلیس!!!!!!!! 

 نکته 1: عزیز خانوم هیچم راپورت خاله جان و نداد و هیچم زیرآبشو نزد! واااا! خوب داشت توضیح میداد فقط همین!

نکته 2: هیچم اینطور نیست و  عزیز جان من هرگز قصد دق دادن خانم تقوی حسود و نداشت و اصلا هم خیال پزیدن نداشت، او فقط داشت نقل قول غیر مستقیم مستقیم سیخکی می کرد، فقط همین! 

نکته3: عزیز، بعدها که خاله ازش گلایه کرد که چرا به خانوم تقوی گفتی من رفتم انگلیس، در کمال خونسردی و آرامش کامل گفت: به جون خودت من بهش نگفتم تو رفتی انگلیس!!!! راست هم می گفت او هرگز به خانوم تقوی نگفت خاله جان رفته کجا، همش تقصیر این خانم تقوی فضول باشیه که سر از همه چیز درمیاره و معلوم نیست با اجنه در ارتباطه یا علم غیب داره! آخه چطور متوجه اون نکته ی انحرافی حرفای عزیز جانم شد؟ هاین؟ جل الخالق! 

نکته ۴: نمردیم و فهمیدیم در بلاتکلیفی مسافرتی، وقتی که آدم در میمونه بین نور و رامسر و همدان کدوم یکی رو برا مسافرت انتخاب کنه، می تونه هیچ کدوم و انتخاب نکنه و صاف بلند شه بره انگلیس!!! جون تو! 

وای این لینکه رو یکی از دوستام برام ای میل کرده خیلی باحاله! وقتی باز شد باید کمی صبر کنید تا لود بشه، بعد که تصویر باز شد روی تصاویری که کادر قرمز دارند کلیک کنید تا بزرگ بشند!

نظرات 15 + ارسال نظر
ایده دوشنبه 29 مهر 1387 ساعت 10:40 ق.ظ

منم میخوام برم یالقوز آباد یا نمک آباد ممسنی یا فرانسه... حالا هر کدومش که شد....

بلوط دوشنبه 29 مهر 1387 ساعت 12:25 ب.ظ

سلام دوست جونم. چطوری؟ خوبی؟
آی گفتی این عزیز جونها همیشه آخرش بچه ها شونو لو میدن! حالا هرچی هم که خواهش تمنا کنی و هی یاد آوری کنی فایده نداره که! همینجور که نوشتی واقعاً انگار یادشون میره که قضیه رو لو دادن

گل گلی دوشنبه 29 مهر 1387 ساعت 12:47 ب.ظ http://golgoli.blogsky.com

منم جای این عزیز خانوم بودم میگفتم که این خانوم حسود فوضولُ حرص بدم ... غیر مستقیمم گفته اصن تابلو نبوده که ... نههههههههههههه

گل گلی دوشنبه 29 مهر 1387 ساعت 01:05 ب.ظ

آپولیدم که خانومم

من آزادم دوشنبه 29 مهر 1387 ساعت 01:59 ب.ظ http://www.man-azadam.blogfa.com/

وای مادربزرگ منم اینطوریه فقط کافیه یک چیزی رو بهش بگی تمام مردم شهر خبر دار می شن تازه اگه بگی نگو سرعت انتشار بیشتر می شه

مشی دوشنبه 29 مهر 1387 ساعت 03:31 ب.ظ http://mashi.blogsky.com

کی آپیدی؟؟؟؟؟؟؟خدا رحم کرده صفحه وبت رو ویندوز من 24 ساعته (یعنی امروز که مدیر عامل دندونشو اشتباهی جراحی کرده ، و هیش کی نیس!) بازه و من ندیدم آپ کردی!
آخ آخ ! گفتی! این دونه منم همینه! وختی در گوشی تو یه مجلسی باهاش حرف می زنی ، جلو همه جیغ می زنه: هاین؟ چی رو به کسی نگم؟‌ چرا اینقده یواش می گی ؟ همچین آدمو رسوا می کنه بیا و ببین!
این عزیز شوما هم راستی راستی عزیزه هاااااااااااااااااا! یه جوری نخ می ده که طرف خودش حدس بزنه و گناه گفتن گردنش نیفته!

گل گلی دوشنبه 29 مهر 1387 ساعت 04:03 ب.ظ http://golgoli.blogsky.com

آوره ... همون موقع داشتم آپولی میکردم ... چبیدونم خواهر ... شایدم حق با تو باشه ...

پاییز برگ ریزان سه‌شنبه 30 مهر 1387 ساعت 08:20 ق.ظ http://azi.blogsky.com

سلام دوستم مرسی سر زدی حتما همین روزها اپ میکنم

مهم نیست سه‌شنبه 30 مهر 1387 ساعت 10:31 ق.ظ http://myhut.blogfa.com

سلام
میدونین از کی هست که تو نت نیومدم؟؟ خیلی وقته. بعد از این سعی می کنم بیشتر بیام. البته حوصله نوشتن خیلی ندارم. یعنی فقط نوشته های خیلی شخصی و معمولی می نویسم که اونا هم جاشون جای دیگه ایه. ممنونم از این که میاین و سر می زنین. فضای وبلاگتون یکم عوض شده بود. باید بیشتر بیام و ببینم. فعلا خدانگهدارتون باشه.

نازلی سه‌شنبه 30 مهر 1387 ساعت 01:18 ب.ظ http://darentezarmojeze.blogsky.com/

بهاره جون عاشقتم با این نوشته ات عالی بود. یعنی اونقدر این عزیز خانم تصویری بود که میتونستم توی خطها شکلش رو هم ببینم.

رها سه‌شنبه 30 مهر 1387 ساعت 11:21 ب.ظ http://weblog.zendehrood.com/raha

سلام
خوب این بیچاره سعی خودشو کرده ...
کار موفق نبوده
جاری باشید

بهاران چهارشنبه 1 آبان 1387 ساعت 11:40 ق.ظ http://chalesh.blogsky.com

عالی بود

inموریx سه‌شنبه 7 آبان 1387 ساعت 11:15 ب.ظ

منم که هی میرم اینور اونور شما بگین رفته سفر تفریحی....جاش اصلا مهم نیست

ندا یکشنبه 12 آبان 1387 ساعت 06:34 ب.ظ http://neda-jimi.blogfa.com/

ای جونمممم

این عزیز چه موجود عشق و نمکیه! بوسش کن!

احمد جمعه 25 مهر 1393 ساعت 10:57 ق.ظ http://p354remamuniyei.blogfa.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد